کلمه جو
صفحه اصلی

evade


معنی : طفره رفتن، تجاهل کردن، طفره زدن، از سر باز کردن، طفره زدن از، گریز زدن از
معانی دیگر : (با زرنگی از چیزی دوری کردن) از زیر (چیزی) در رفتن، شانه خالی کردن، زیربار (چیزی) نرفتن، طفره زدن (یا رفتن)، جاخالی دادن، (رفتار یا گفتار) گریز گری کردن، اجتناب کردن

انگلیسی به فارسی

طفره زدن از، گریز زدن از، ازسربازکردن، تجاهل کردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: evades, evading, evaded
(1) تعریف: to avoid or escape by cleverness or trickery.
مترادف: avoid, circumvent, dodge, elude, escape
متضاد: confront, face
مشابه: avert, cheat, duck, miss, shake

- The fox evaded the pursuing dogs.
[ترجمه ترگمان] روباه از تعقیب سگ ها طفره رفت
[ترجمه گوگل] روباه سگ های دنباله دار را رد کرد
- It's incredible that he was able to evade punishment time and time again.
[ترجمه ترگمان] باور نکردنی است که او توانسته بود بار دیگر از مجازات فرار کند
[ترجمه گوگل] باور نکردنی است که او توانست از زمان مجازات و زمان مجازات فرار کند

(2) تعریف: to avoid or fail to fulfill (an obligation, law, or the like).
مترادف: avoid, eschew, shirk, sidestep
مشابه: avert, default, dodge, elude, neglect, shun, slack

- He evaded his responsibilities as a father.
[ترجمه ترگمان] او به عنوان یک پدر از مسئولیت های خود شانه خالی کرد
[ترجمه گوگل] او مسئولیت های خود را به عنوان یک پدر فراموش کرد
- It is a crime to evade paying taxes.
[ترجمه ترگمان] این جرمه که از پرداخت مالیات طفره میرن
[ترجمه گوگل] این جرم است که از مالیات پرداخت اجتناب شود

(3) تعریف: to avoid giving a full or accurate response to.
مترادف: avert, avoid, circumvent, dodge, duck, parry, sidestep
مشابه: elude, escape

- His answer evades the question.
[ترجمه اتوسا] پاسخش طفره از سوال بود
[ترجمه ترگمان] جواب این سوال را از خود دور کرد
[ترجمه گوگل] پاسخ او این سوال را رد می کند

(4) تعریف: to fail to be comprehended by; baffle.
مترادف: baffle, befuddle, bewilder, confound, confuse, obscure
مشابه: puzzle

- Her meaning entirely evades me.
[ترجمه ترگمان] مقصودش این بود که از دست من فرار کند
[ترجمه گوگل] معنی او به طور کامل من را رد می کند
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: evadingly (adv.), evader (n.)
• : تعریف: to avoid, escape, or fail to respond appropriately, esp. by cleverness or deceit.
مترادف: dodge, escape, shirk, sidestep
مشابه: balk, deceive, equivocate, hedge

• avoid, run away, shirk
if you evade something that you do not want to be involved with, you avoid it.
if you evade someone or something that is moving towards you, you succeed in not being touched by them.
if something such as success or love evades you, you never manage to achieve it.

دیکشنری تخصصی

[حقوق] طفره رفتن، تجاهل کردن، گریختن از مسئولیت

مترادف و متضاد

طفره رفتن (فعل)
dodge, avoid, elude, evade, shirk, jink, prevaricate, equivocate, parry, put by

تجاهل کردن (فعل)
evade, blink, connive, ignore

طفره زدن (فعل)
swerve, dodge, elude, evade, shirk, stall, hedge, dally, wriggle

از سر باز کردن (فعل)
evade, put off, put over

طفره زدن از (فعل)
evade

گریز زدن از (فعل)
evade

get away from


Synonyms: avoid, baffle, balk, beat around bush, beg the question, bypass, cavil, circumvent, conceal, confuse, cop out, deceive, decline, dodge, double, duck, elude, equivocate, escape, eschew, fence, fend off, flee, fly, fudge, get around, give the runaround, hedge, hide, keep distance,lay low, lead on a merry chase, lie, parry, pass up, pretend, prevaricate, pussyfoot, put off, shift, shirk, shuck, shuffle, shun, shy, sidestep, slip out, sneak away, steer clear of, tergiversate, trick, waffle, weasel


Antonyms: face, meet, take on


جملات نمونه

1. Juan tried to evade the topic by changing the subject.
جوان با عوض کردن موضوع از بحث طفره رفت

2. In order to evade the police dragnet, Ernie grew a beard.
ارنی برای فرار از دام پلیس، ریش گذاشت

3. The prisoner of war evaded questioning by pretending to be sick.
با تظاهر به بیماری، زندانی جنگی از بازجویی طفره رفت

4. a scheme to evade paying taxes
نقشه ای برای گریز از پرداخت مالیات

5. If you try to evade paying your taxes you risk going to prison.
[ترجمه ترگمان]اگر سعی کنی از دادن مالیات خودداری کنی، ریسک رفتن به زندان را به خطر می اندازی
[ترجمه گوگل]اگر شما سعی می کنید از پرداخت مالیات خود فرار کنید، خطر رفتن به زندان است

6. The released criminal always tries to evade the police.
[ترجمه ترگمان]مجرم آزاد همیشه تلاش می کند که از پلیس بگریزد
[ترجمه گوگل]جنایت آزاد شده همیشه سعی دارد از پلیس فرار کند

7. They evade paying taxes by living abroad.
[ترجمه ترگمان]آن ها با زندگی در خارج از پرداخت مالیات فرار می کنند
[ترجمه گوگل]آنها از پرداختن به مالیات در خارج از کشور اجتناب می کنند

8. I could tell that he was trying to evade the issue .
[ترجمه ترگمان]می توانستم بگویم که او سعی دارد از موضوع فرار کند
[ترجمه گوگل]می توانستم بگویم که او سعی در فرار از این موضوع داشت

9. Her response was simply to evade the problem altogether.
[ترجمه ترگمان]پاسخ او این بود که به طور کلی از این مساله طفره برود
[ترجمه گوگل]پاسخ او به سادگی برای از بین بردن مشکل به طور کامل بود

10. Delegates accused them of trying to evade responsibility for the failures of the past five years.
[ترجمه ترگمان]نمایندگان در طی پنج سال گذشته، آن ها را متهم به تلاش برای فرار از مسئولیت ها کردند
[ترجمه گوگل]نمایندگان آنها را متهم به تلاش برای فرار از مسئولیت ناکامی های پنج سال گذشته کرده است

11. She was charged with conspiracy to evade taxes.
[ترجمه ترگمان]اون متهم به توطئه برای فرار از مالیات شده بود
[ترجمه گوگل]او با توطئه به فرار از مالیات متهم شد

12. They left their villages to evade being press-ganged into the army.
[ترجمه ترگمان]آن ها دهکده های خود را ترک کردند تا از این همه ganged به ارتش حمله کنند
[ترجمه گوگل]آنها روستاهای خود را ترک کردند تا از ارتش خودداری کنند

13. He managed to evade capture and escaped over the border.
[ترجمه ترگمان]او توانست از اسارت بگریزد و از مرز فرار کند
[ترجمه گوگل]او موفق به فرار شد و از مرز فرار کرد

14. Employers will always try to find ways to evade tax.
[ترجمه ترگمان]کارفرمایان همیشه سعی خواهند کرد راه هایی برای فرار از مالیات بیابند
[ترجمه گوگل]کارفرمایان همیشه سعی می کنند راهی برای فرار از مالیات پیدا کنند

15. He never sought to evade his responsibilities.
[ترجمه ترگمان]اون هیچوقت سعی نکرد از responsibilities فرار کنه
[ترجمه گوگل]او هرگز نتوانست از مسئولیت خود فرار کند

16. She is trying to evade all responsibility for her behaviour.
[ترجمه ترگمان]او می کوشد تا همه مسئولیت ها را برای رفتار خود از دست بدهد
[ترجمه گوگل]او در حال تلاش برای فرار از تمام مسئولیت رفتار او است

17. She managed to evade the police.
[ترجمه ترگمان]اون موفق شد از دست پلیس فرار کنه
[ترجمه گوگل]او موفق به فرار از پلیس شد

18. He managed to evade capture.
[ترجمه ترگمان]اون موفق شد فرار کنه
[ترجمه گوگل]او موفق به فرار از تصرف شد

They evaded military service.

آنان از خدمت نظام شانه خالی کردند.


a scheme to evade paying taxes

نقش‌های برای گریز از پرداخت مالیات


She evaded the judge's questions.

او به پرسش‌های قاضی پاسخ‌های گریزآمیز داد.


پیشنهاد کاربران

جیم شدن

منطقه عملیاتی را ترک کردن

دور زدن ( تحریم )

dodge - scape

پیچوندن
You evade answering
جواب رو پیچوندی

از هر چیزی که شما ازش فرار کنی
حالا اون میتونه، فرار از مسعله باشه، فرار از باز جویی باشه، فرار از صحبت کردن باشه، فرار از کار کردن باشه، فرار از درس خوندن باشه.
فرار از گوش ندادن به صحبت کسی باشه ( فرار کنی ازش، طفره بری ) .


فرار کردن

قسر در رفتن

طفره رفتن، دور زدن،
Sidestep
Dodge
Avoid
Circumvent
I told him to put his hands on the truck, but he sidestepped me and pulled a
. gun from his waistband

His move to the abroad neatly
. sidestepped a sad end

evade ( verb ) = elude ( verb )
به معناهای: طفره رفتن، فرار کردن، گریختن، جیم شدن

طفره رفتن، زیر بار نرفتن ، شانه خالی کردن

◀️ ( He evades working ( He doesn't work well
از زیر کار در میره ( خوب کار نمیکنه )

۱. دوری کردن از کسی - اجتناب کردن از روبرو شدن با کسی
۲. از انجام کاری دوری کردن - طفره رفتن
۳. شانه خالی کردن ( از انجام کاری ضروری که بی برو برگشت باید انجام بشه )

verb
[ obj]
1 a : to stay away from ( someone or something ) : to avoid ( someone or something
◀️The criminals have so far managed to evade the police
◀️They have evaded capture/arrest. [=have avoided being captured/arrested]
◀️His criminal activities somehow evaded detection. [=were not detected]
🔴 ( b : to avoid dealing with or facing ( something
◀️a politician skilled at evading difficult questions
◀️The governor has been accused of evading the issue.
🔴 ( c : to avoid doing ( something required
◀️[illegally evading taxes [=failing to pay taxes
2
🔴 ( a : to not be understood by ( someone
◀️Their purpose in doing this evades me. [=I don't understand their purpose]
🔴 ( b : to fail to be achieved by ( someone
◀️Up to now, success has evaded [=eluded] me

- They evaded military service.
- آنان از خدمت نظام شانه خالی کردند.
- a scheme to evade paying taxes
- نقش های برای گریز از پرداخت مالیات
- She evaded the judge's questions.
- او به پرسش های قاضی پاسخ های گریزآمیز داد.


کلمات دیگر: