1. The case against McCarthy is based largely on circumstantial evidence.
[ترجمه ترگمان]مورد علیه مک کارتی عمدتا مبتنی بر شواهد ضمنی است
[ترجمه گوگل]مورد بر علیه مک کارتی بر اساس شواهد حقیقی استوار است
2. He had compiled a file of largely circumstantial evidence.
[ترجمه ترگمان]او یک پرونده از شواهد بسیار ضمنی گردآوری کرده بود
[ترجمه گوگل]او یک پرونده از شواهد تا حدودی تهیه کرده بود
3. There is only circumstantial evidence against her, so she is unlikely to be convicted.
[ترجمه ترگمان]تنها شواهد کافی بر علیه وی وجود دارد، بنابراین بعید است که او محکوم شود
[ترجمه گوگل]شواهد حقیقی علیه او وجود دارد، بنابراین بعید است که او محکوم شود
4. There was a lot of circumstantial evidence but they still needed a clincher, something cast iron that would carry a conviction.
[ترجمه ترگمان]شواهد زیادی وجود داشت، اما آن ها هنوز به یک clincher احتیاج داشتند، چیزی که به سختی می توانست باور کند
[ترجمه گوگل]بسیاری از شواهد حقیقی وجود داشت اما آنها هنوز هم نیاز به چلنجر داشتند، چدن چسبی که محکومیتش را برآورده می کرد
5. There was a mass of circumstantial evidence linking Watson to the murder.
[ترجمه ترگمان]یه سری مدارک تصادفی به قتل \"واتسون\" ربط داده
[ترجمه گوگل]یک جرم شواهد حقیقی وجود دارد که واتسون را به قتل متصل می کند
6. The case against my client rests entirely on circumstantial evidence.
[ترجمه ترگمان]پرونده علیه موکل من کاملا براساس شواهد و شواهد قرار داره
[ترجمه گوگل]پرونده علیه مشتری من کاملا متکی به شواهد حقیقی است
7. Circumstantial evidence suggests that this animal is a significant problem for water voles.
[ترجمه ترگمان]شواهد حاکی از آن است که این حیوان یک مشکل بزرگ برای تصفیه آب است
[ترجمه گوگل]شواهد حقیقی حاکی از این است که این حیوان یک مشکل مهمی برای گرد و غبار آب است
8. They also provide circumstantial evidence for a close relationship between mind and brain.
[ترجمه ترگمان]آن ها همچنین شواهد کافی برای رابطه نزدیکی بین ذهن و مغز فراهم می کنند
[ترجمه گوگل]آنها همچنین شواهد واقعی را برای ارتباط نزدیک بین ذهن و مغز فراهم می کنند
9. There is strong circumstantial evidence for this.
[ترجمه ترگمان]شواهد محکمی برای این وجود داره
[ترجمه گوگل]شواهد محکمی قوی برای این وجود دارد
10. There was circumstantial evidence a plenty to support the Shijingshan theory.
[ترجمه ترگمان]دلایل زیادی برای حمایت از تئوری Shijingshan وجود داشت
[ترجمه گوگل]شواهد محکمی وجود داشت که بتواند از نظریه Shijingshan پشتیبانی کند
11. Circumstantial evidence, I know, but evidence that strongly suggests that the engineer was clobbered by a heavy metallic instrument.
[ترجمه ترگمان]من می دانم، اما شواهدی که قویا نشان می دهد که مهندس توسط یک وسیله فلزی سنگین طراحی شده است
[ترجمه گوگل]شواهد حقیقی، من می دانم، اما شواهدی وجود دارد که به شدت نشان می دهد که مهندس توسط یک وسیله نقلیه سنگین غرق شده است
12. Again, we come across tantalising circumstantial evidence, with the aid of standardised tests.
[ترجمه ترگمان]باز هم ما با کمک آزمون های استاندارد، به این دلیل که به دنبال جلب آرا هستیم، می پردازیم
[ترجمه گوگل]مجددا ما با شواهد حقیقی رو به رو می شویم، با کمک آزمایش های استاندارد شده
13. This is only circumstantial evidence for a link between food sensitivity and colic, of course, but it is of interest.
[ترجمه ترگمان]البته این تنها مدرک ضمنی برای ارتباط بین حساسیت غذایی و قولنج است، اما جالب است
[ترجمه گوگل]این فقط شواهد مستمر برای ارتباط بین حساسیت غذایی و کالیک است، البته، اما از آن است که علاقه مند است
14. No one knew by whom but the circumstantial evidence seemed to be mounting up.
[ترجمه ترگمان]هیچ کس نمی دانست که چه کسی جز شواهد و شواهد موجود در حال بالا آمدن است
[ترجمه گوگل]هیچکسی با آنها ندیده بود اما شواهد حقیقی به نظر می رسید که بالا برود
15. There is certainly accumulating circumstantial evidence to suggest that this is in fact the case.
[ترجمه ترگمان]قطعا جمع آوری شواهد کافی وجود دارد که نشان می دهد در حقیقت این موضوع صادق است
[ترجمه گوگل]مطمئنا شواهد مستمر تجمعی وجود دارد که نشان می دهد این در واقع این مورد است