کلمه جو
صفحه اصلی

counterclaim


معنی : دعوای متقابل، ادعای متقابل
معانی دیگر : (حقوق)، دعوی متقابل، دادخواست متقابل، دعوی متقابل

انگلیسی به فارسی

(حقوق) دعوای متقابل، ادعای متقابل


تقاضای تقلب، دعوای متقابل، ادعای متقابل


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a claim, esp. a legal claim, made in response to or in order to offset another claim.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: counterclaims, counterclaiming, counterclaimed
مشتقات: counterclaimant (n.)
• : تعریف: to make a counterclaim.

• claim made in opposition to an earlier claim
enter an opposing claim, make a counterclaim

دیکشنری تخصصی

[حقوق] ادعای متقابل، ادعای تقابل

مترادف و متضاد

دعوای متقابل (اسم)
counterclaim

ادعای متقابل (اسم)
counterclaim

جملات نمونه

1. In addition, Tesoro said it filed a counterclaim alleging that the shareholders' group has violated securities laws.
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، tesoro گفت که این روزنامه یک counterclaim را پر کرد که مدعی شده بود که گروه سهامداران قوانین امنیتی را نقض کرده است
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، تزارو ادعا کرد که ادعا می کند که گروه سهامدار قوانین اوراق بهادار را نقض کرده است

2. The counterclaim: Cell phones are safe.
[ترجمه ترگمان]The: تلفن های همراه ایمن هستند
[ترجمه گوگل]متقابل سامانه های همراه امن هستند

3. The counterclaim system has the functional advantage of incorporating and settling the correlative disputes.
[ترجمه ترگمان]سیستم counterclaim دارای مزیت کاربردی ترکیب و رفع مناقشات همبستگی است
[ترجمه گوگل]سیستم متضاد دارای مزیت کارکردی از ترکیب و حل اختلافات همبستگی است

4. Charterers counterclaim therefore succeeded and Charterers were awarded damages amount as was originally deducted from freight.
[ترجمه ترگمان]بنابراین Charterers counterclaim موفق شد و Charterers از مقدار خسارت که در ابتدا از بار کسر شده بود دریافت شد
[ترجمه گوگل]بنابراین منافع مقابله با دعوی قضایی موفق شدند و منفجر کنندگان مبلغ خسارت را که قبلا از حمل و نقل کسر می شد، اعطا می کردند

5. Part four . Perfection of Chinese counterclaim system.
[ترجمه ترگمان]قسمت چهار کمال سیستم counterclaim چینی
[ترجمه گوگل]قسمت چهارم کمال سیستم تقاضای دعوی چینی

6. The assistant recorder, sitting in the county court, refused leave to introduce the counterclaim and made an order for possession.
[ترجمه ترگمان]The، که در دادگاه استان نشسته بود، اجازه نداد که the را معرفی کند و سفارش مالکیت را صادر کند
[ترجمه گوگل]دستیار ضبط کننده، نشستن در دادگاه شهرستان، از ارسال مجدد دعوی متقابل خودداری کرد و دستور خرید را صادر کرد

7. In the Court of Appeal, the judgment below was set aside and judgment was entered for the defendants on their counterclaim.
[ترجمه ترگمان]در دادگاه تجدید نظر، قضاوت زیر تنظیم شد و قضاوت برای متهمان در counterclaim تعیین شد
[ترجمه گوگل]در دادگاه تجدید نظر، قضاوت در زیر متذکر شد و دادگاه برای متهمان در دادخواست متقابل آنها ثبت شد

8. But, unfortunately for Bovis, there was real substance to Braehead's counterclaim.
[ترجمه ترگمان]اما متاسفانه برای bovis، ماده ای واقعی برای counterclaim Braehead وجود داشت
[ترجمه گوگل]اما، متاسفانه برای Bovis، به عنوان متهم واقعی Braehead واقع شد

9. The court also upheld the decision of the assistant recorder to reject the counterclaim which the defendant sought to introduce.
[ترجمه ترگمان]دادگاه همچنین از تصمیم دستیار مبنی بر رد the که متهم به دنبال معرفی آن بود، حمایت کرد
[ترجمه گوگل]دادگاه همچنین تصمیم دستیار ضبط کننده را رد کرد تا متضادی را که متهم به دنبال آن بود، رد کند

10. He took the view that the matters raised by the counterclaim would better have been raised by judicial review.
[ترجمه ترگمان]او این دیدگاه را در نظر گرفت که موضوعات مطرح شده توسط شرکت کنندگان، بهتر است که توسط بازبینی قضایی پرورش داده شوند
[ترجمه گوگل]وی این دیدگاه را پذیرفت که مسائل مطرح شده در جلسات دعوی با احکام قضایی بهتر شده است

11. The Court of Appeal set aside that judgment and entered judgment for the defendants on their counterclaim.
[ترجمه ترگمان]دادگاه استیناف این حکم را کنار گذاشت و به قضاوت برای متهمان در counterclaim پرداخت
[ترجمه گوگل]دادگاه تجدیدنظر این حکم را کنار گذاشت و برای متهمان در مورد دعوی متقابل خود قضاوت کرد

12. An agent ad litem must obtain special powers from his principal to admit, waive or modify claims, or to compromise or to file a counterclaim or an appeal.
[ترجمه ترگمان]یک عامل می تواند قدرت های ویژه ای را از موکل خود بدست آورد تا ادعاهای خود را بپذیرد، یا ادعاها را نادیده گرفته یا اصلاح کند یا درخواست استیناف کند یا درخواست استیناف دهد
[ترجمه گوگل]آژانس تبلیغاتی باید از طرف مدیر اصلی خود برای اعطای، اعتراض یا اصلاح ادعاها، یا مصالحه یا صدور تقاضای تقاضای دعوی یا درخواست تجدید نظر، از قدرت خود بهره مند شود

13. The application for adding or changing the claim, or lodges a counterclaim shall be filed before expiration of the time limit for adducing evidence.
[ترجمه ترگمان]درخواست اضافه کردن یا تغییر ادعا، یا اجاره کردن یک counterclaim باید قبل از انقضای محدودیت زمانی برای شواهد adducing تنظیم شود
[ترجمه گوگل]درخواست برای اضافه کردن یا تغییر ادعا یا ارائه شکایت متقابل باید قبل از انقضای محدودیت زمانی برای ارائه مدارک ارائه شود

14. "Action", in the sense of a judicial proceeding, includes recoupment, counterclaim, set-off, suit in equity, and any other proceeding in which rights are determined.
[ترجمه ترگمان]\"اقدام\"، به مفهوم روند قضایی، شامل recoupment، counterclaim، تنظیم شده، کت و شلوار، و هر گونه اقدام دیگری است که در آن حقوق تعیین می شود
[ترجمه گوگل]'اقدام'، به معنای یک پروسه قضایی، شامل جبران خسارت، جبران تقاضا، جبران خسارت، جبران خسارت، و سایر اقداماتی که در آن حقوق تعیین می شود


کلمات دیگر: