counterfeit

معنی : قلب، بدلی، بدلی، جعلی، جعل کردن

معانی دیگر : تقلبی، وانمودین، تظاهری، متظاهرانه، ریاکارانه، جعل کردن یا شدن، وانمود کردن، تظاهر کردن، ریا کردن، (بسیار) شبیه بودن، همسان بودن، (مهجور) آدم متقلب، شیاد

انگلیسی به فارسی

جعلی، قلب، بدلی، جعل کردن

تقلبی، بدلی، قلب، جعل کردن، جعلی

انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )

• (1) تعریف: made to resemble something genuine in order to defraud.
• مترادف: bogus, fake, forged, fraudulent
• متضاد: bona fide, genuine
• مشابه: bad, phony, sham

- The hundred-dollar bills were found to be counterfeit.

[ترجمه ترگمان] یافت شده که اسکناس های صد دلاری تقلبی است
[ترجمه گوگل] اسناد صدها دلار جعلی محسوب می شوند

- Techniques for printing counterfeit money had improved dramatically.

[ترجمه ترگمان] روش های چاپ پول تقلبی به طور چشمگیری بهبود یافته بود
[ترجمه گوگل] تکنیک های چاپ پول تقلبی به طرز چشمگیری بهبود یافت

• (2) تعریف: feigned or insincere.
• مترادف: fake, feigned, insincere, phony, pretended, put-on, sham, spurious
• متضاد: genuine
• مشابه: bogus, false, made-up

- He did not want her counterfeit affection.

[ترجمه ترگمان] از مهر ساختگی او خوشش نمی آمد
[ترجمه گوگل] او تمایلات تقلبی خود را نمی خواست

اسم ( noun )

• : تعریف: something made to resemble a genuine object in order to defraud; forgery.
• مترادف: fake, forgery, phony, sham
• مشابه: fabrication, imitation

- The painting exchanged hands many times before it was discovered to be a counterfeit.

[ترجمه عابدی] این نقاشیهای ازاینکه تقلبی بودن آن محرز شود چندین مرتبه دست به دست شده بود

[ترجمه ترگمان] این نقاشی چندین بار پیش از اینکه کشف شود تقلبی است، چندین بار با هم دست و پنجه نرم می کند
[ترجمه گوگل] این نقاشی چند بار قبل از اینکه به عنوان تقلبی کشف شود، دستان خود را عوض کرد

فعل گذرا ( transitive verb )

حالات: counterfeits, counterfeiting, counterfeited

• (1) تعریف: to make a fraudulent imitation or copy of.
• مترادف: fake, forge
• مشابه: copy

- The criminals counterfeited money in addition to robbing banks.

[ترجمه ترگمان] مجرمان نیز علاوه بر سرقت بانک ها، پول خود را جعل می کنند
[ترجمه گوگل] جنایتکاران علاوه بر سرقت از بانک ها، پول را نیز جعل کردند

• (2) تعریف: to feign or pretend.
• مترادف: fake, feign, sham
• مشابه: act, assume, pretend, simulate

- She counterfeited sadness at her father's funeral because she was still unable to forgive his coldness.

[ترجمه ترگمان] او غم و اندوه پدرش را باز کرد، چون هنوز نمی توانست خونسردی او را ببخشد
[ترجمه گوگل] او در مراسم خاکسپاری پدرش غمگین بود چرا که هنوز قادر به سردی او نیست

فعل ناگذر ( intransitive verb )

مشتقات: counterfeiter (n.)

• (1) تعریف: to make fraudulent imitations or copies.
• مشابه: plagiarize

• (2) تعریف: to feign an emotion or attitude.
• مترادف: fake, feign, sham
• مشابه: act

• make a fraudulent replica, copy, forge (i.e. money or documents)
forged, copied, fake, false
forgery, fake, imitation, simulation
something that is counterfeit is not genuine, but has been made to look genuine to deceive people.
to counterfeit something means to make a version of it that is not genuine, but that has been made to look genuine to deceive people.

دیکشنری تخصصی

[حقوق] جعل کردن، تقلب کردن، جعلی، تقلبی، ساختگی

مترادف و متضاد

قلب (اسم)

heart, anagram, midst, brassy, counterfeit

بدلی (اسم)

makeshift, counterfeit, imitation

بدلی (صفت)

artificial, spurious, counterfeit, imitative

جعلی (صفت)

feigned, bogus, spurious, fictitious, counterfeit, apocryphal, colorable, imitative, colourable, trumped-up

جعل کردن (فعل)

forge, feign, counterfeit, make up, mint, manufacture, invent, concoct, dream up

fake, simulated

Synonyms: affected, assumed, bent, bogus, brummagem, copied, crock, deceptive, delusive, delusory, ersatz, faked, false, feigned, fictitious, fishy, forged, framed, fraudulent, Hollywood, imitation, misleading, mock, not genuine, not kosher, phony, pirate, plant, pretended, pretentious, pseudo, put-on, queer, sham, snide, soft shell, spurious, suppositious, two-faced, won’t fly, wrong

Antonyms: genuine, real, true

fake, forgery

Synonyms: actor, bogus, bum, copy, deceit, deception, dummy, facsimile, fraud, gyp, hoax, humbug, imitation, imposture, junque, phony, pseudo, put-on, reproduction, sell, sham, simulacrum

Antonyms: reality, real thing

make deceitful imitation

Synonyms: act like, affect, ape, assume, bluff, carbon, cheat, circulate bad money, clone, coin, copy, defraud, delude, ditto, do, do like, dupe, fabricate, fake, feign, forge, go like, imitate, impersonate, knock off, make like, make money, mimeo, mimic, mint, phony, phony up, pretend, put on, sham, simulate, stat, Xerox

Antonyms: be honest

جملات نمونه

1. counterfeit coin

سکه ی قلب

2. counterfeit money

پول جعلی

3. a counterfeit smile

لبخند ساختگی

4. to counterfeit sorrow

تظاهر به حزن و اندوه کردن

5. she tried to pass a counterfeit ten-dollar bill

او کوشید یک اسکناس جعلی ده دلاری را قالب کند.

6. It is a crime to counterfeit money.

[ترجمه ترگمان]دزدی از پول جعلی است
[ترجمه گوگل]این یک جرم است برای تقلبی پول

7. He admitted possessing and delivering counterfeit currency.

[ترجمه ترگمان]او اعتراف کرد که تملک و تحویل ارز جعلی را می پذیرد
[ترجمه گوگل]او اعتراف کرد که پول نقد و تقلبی دارد

8. This watch may be a counterfeit, but it looks just like the original.

[ترجمه ترگمان]این ساعت ممکن است جعلی باشد، اما درست شبیه نسخه اصلی است
[ترجمه گوگل]این ساعت ممکن است تقلبی باشد اما به نظر می رسد درست مثل اصلی است

9. This note is counterfeit, but that one's good.

[ترجمه ترگمان]این اسکناس جعلی است، اما خوب است
[ترجمه گوگل]این یادداشت تقلبی است، اما این یکی خوب است

10. This ten-dollar bill is a counterfeit.

[ترجمه ترگمان]این اسکناس ده دلاری تقلبی است
[ترجمه گوگل]این لایحه ده دلار یک تقلبی است

11. Letters, travel documents, counterfeit signatures, a history of false names.

[ترجمه ترگمان]نامه ها، اسناد مسافرتی، امضاهای جعلی، سابقه نام های جعلی
[ترجمه گوگل]نامه ها، اسناد مسافرتی، امضاهای تقلبی، تاریخچه نام های دروغین

12. Police have warned stores to look out for counterfeit $50 bills.

[ترجمه ترگمان]پلیس به فروشگاه ها هشدار داده است که صورت حساب ۵۰ دلاری خود را پرداخت کنند
[ترجمه گوگل]پلیس به فروشگاه ها هشدار داده است که به دنبال خرید اسکناس 50 دلاری هستند

13. Linked to the Mafia he was also behind counterfeit currency scams and drug trafficking.

[ترجمه ترگمان]با پیوند دادن به مافیا، همچنین از حقه های تقلبی و قاچاق مواد مخدر نیز حمایت می کند
[ترجمه گوگل]او در ارتباط با مافیا بود و همچنین از کلاهبرداریهای تقلبی و قاچاق مواد مخدر برخوردار بود

14. A counterfeit marriage to her cousin, Gareth, places Delphi Carteret in unexpected danger.

[ترجمه ترگمان]ازدواج ساختگی با پسر خاله اش، گرث، در معرض خطر غیر منتظره قرار گرفت
[ترجمه گوگل]ازدواج تقلبی با پسر عموی خود، Gareth، دلفی کارتر را در خطر غیر منتظره قرار می دهد

15. The magicians may counterfeit, but they can not countermand.

[ترجمه ترگمان]جادوگران ممکن است جعلی باشند، اما نمی توانند countermand کنند
[ترجمه گوگل]جادوگران ممکن است تقلبی کنند، اما آنها نمیتوانند منکر شوند

16. There were two arrests for giving out counterfeit money-brilliant leaflets on the back of fake ￡20 notes!

[ترجمه ترگمان]دو نفر برای اخراج برگه های جعلی پول جعلی در پشت اسکناس های ۲۰ پوندی جعلی دستگیر شدند!
[ترجمه گوگل]برای دست زدن به جزوات فریبنده پولی درخشان در پشت اسکناس 20 دلاری، دستگیر شد

counterfeit money

پول جعلی

counterfeit coin

سکه‌ی قلب

a counterfeit smile

لبخند ساختگی

Criminals were counterfeiting dollars.

بزهکاران دلار جعل می‌کردند.

to counterfeit sorrow

تظاهر به حزن و اندوه کردن

A film that counterfeits reality.

فیلمی که همانند واقعیت است.

پیشنهاد کاربران

جعلی - سرقت ادبی یا علمی شده

تقلبی، جعلی
counterfeit watches
counterfeit money

fake , Knockoff , copy

جعلی

کلمات دیگر: