کلمه جو
صفحه اصلی

authenticate


معنی : تصدیق کردن، اعتبار دادن، سندیت یا رسمیت دادن
معانی دیگر : (صحت سند یا ادعا و غیره را) تصدیق کردن، تایید کردن، (اصیل بودن چیزی را) به ثبوت رساندن، به تحقیق ثابت کردن، معتبر و قانونی کردن

انگلیسی به فارسی

اعتباردادن، سندیت یا رسمیت دادن، تصدیق کردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: authenticates, authenticating, authenticated
مشتقات: authentication (n.)
• : تعریف: to prove the genuineness, reality, or validity of.
مترادف: validate, verify
متضاد: impugn
مشابه: attest, certify, confirm, corroborate, document, establish, evidence, prove, substantiate

- The specialist authenticated the letters as being written by Abraham Lincoln.
[ترجمه ترگمان] متخصص، حروف را که توسط آبراهام لینکلن نوشته شده بود تصدیق کرد
[ترجمه گوگل] متخصص این حروف را تایید کرد که توسط ابراهیم لینکلن نوشته شده است

• confirm, verify; show to be authentic
if you authenticate something, you officially state that it is genuine after examining it.

دیکشنری تخصصی

[حقوق] تصدیق کردن، صحت سندی را تایید کردن، معتبر ساختن

مترادف و متضاد

تصدیق کردن (فعل)
concede, admit, recognize, acknowledge, affirm, authenticate, establish, aver, grant, testify, subscribe, certify, confirm, homologate, justify, rubber-stamp

اعتبار دادن (فعل)
authenticate

سندیت یا رسمیت دادن (فعل)
authenticate

establish as real, genuine


Synonyms: accredit, attest, authorize, bear out, certify, confirm, corroborate, endorse, guarantee, justify, prove, substantiate, validate, verify, vouch, warrant


جملات نمونه

1. to authenticate of a document
تاریخ یک سند را (رسما) تایید کردن

2. you need to get someone to authenticate this photograph
باید کسی را پیدا کنی که اصالت این عکس را گواهی کند.

3. They used carbon dating tests to authenticate the claim that the skeleton was 2 million years old.
[ترجمه ترگمان]آن ها از آزمون های همبستگی کربن استفاده کردند تا این ادعا را تایید کنند که اسکلت ۲ میلیون سال قدمت دارد
[ترجمه گوگل]آنها از تست های احترام به کربن استفاده کردند تا ادعا کنند که اسکلت 2 میلیون ساله است

4. Flammer, 2 took the stand to authenticate his pictures Tuesday.
[ترجمه ترگمان]Flammer ۲ در روز سه شنبه ایستاد تا تصاویر خود را تایید کند
[ترجمه گوگل]Flammer، 2، برای اثبات اعتبار نامه های خود سه روزه ایستاده است

5. Minorities, especially ethnic minorities, are used to authenticate the affective, melodramatic component of contemporary narratives.
[ترجمه ترگمان]اقلیت ها، به خصوص اقلیت های قومی، برای تایید هویت عاطفی و melodramatic روایت های معاصر به کار می روند
[ترجمه گوگل]اقلیت ها، به ویژه اقلیت های قومی، برای تأیید صحت عاملی ملودرامای روایت های معاصر مورد استفاده قرار می گیرند

6. But Western culture was very reluctant to authenticate reports of meteorite falls.
[ترجمه ترگمان]اما فرهنگ غرب برای تایید هویت شهاب سنگ خیلی بی میل بود
[ترجمه گوگل]اما فرهنگ غرب به شدت ناامید شد تا گزارشات مربوط به سقوط شهاب سنگ ها را تأیید کند

7. Documentaries offered the chance to authenticate the accuracy of the various details in these models.
[ترجمه ترگمان]Documentaries این فرصت را برای اعتبارسنجی دقت جزئیات مختلف در این مدل ها ارائه کرد
[ترجمه گوگل]مستند ها فرصتی برای تایید صحت جزئیات مختلف در این مدل ها ارائه دادند

8. The Chinese Consulate General shall authenticate the copy of the renewed certificate of incorporation of the parent company.
[ترجمه ترگمان]کنسولگری کنسولگری چین باید کپی گواهی جدید الحاق شرکت اصلی را تایید کند
[ترجمه گوگل]کنسولگری چینی باید کپی گواهی مجوز ادغام شرکت مادر را تأیید کند

9. For a KDC of one realm to authenticate its Kerberos users in a different realm, it must share a key with the KDC in the other realm.
[ترجمه ترگمان]برای تایید اعتبار یک قلمرو برای تایید هویت کاربران Kerberos در یک قلمرو مختلف، آن باید یک کلید با the در قلمرو دیگر داشته باشد
[ترجمه گوگل]برای یک KDC از یک قلمرو برای تأیید اعتبار کاربران Kerberos خود در یک قلمرو متفاوت، یک کلید باید با KDC در قلمرو دیگر به اشتراک بگذارد

10. The Issuer may use various means to authenticate the Prover including accessing information contained in U-Prove tokens generated by other Issuers.
[ترجمه ترگمان]صادر کننده ممکن است از ابزارهای مختلفی برای اعتبارسنجی the از جمله دسترسی به اطلاعات موجود در tokens U - ثابت تولید شده توسط سایر issuers استفاده کند
[ترجمه گوگل]صادر کننده می تواند از طریق ابزارهای مختلف برای تأیید اعتبار از جمله دسترسی به اطلاعات موجود در نشانه های U-Prove تولید شده توسط دیگر صادرکنندگان استفاده نماید

11. If the user's credentials are valid (authenticate successfully), the originally requested protected resource is then accessed.
[ترجمه ترگمان]اگر اعتبار کاربر معتبر باشد (اعتبار تایید اعتبار داشته باشد)، در اصل از منبع حفاظت شده درخواست شده است
[ترجمه گوگل]اگر اعتبار کاربری معتبر باشد (تأیید اعتبار با موفقیت)، منبع حفاظت شده درخواست شده در ابتدا دسترسی پیدا می کند

12. Specifies the digital signature used to authenticate the message.
[ترجمه ترگمان]امضای دیجیتالی استفاده شده برای تایید هویت پیغام را مشخص می کند
[ترجمه گوگل]امضای دیجیتالی مورد استفاده برای تایید پیام را مشخص می کند

13. An HTTP client can authenticate itself to an HTTP server by sending its identity and password.
[ترجمه ترگمان]یک مشتری HTTP می تواند با ارسال هویت و رمز عبور خود را با کارگزار HTTP تایید کند
[ترجمه گوگل]یک سرویس گیرنده HTTP می تواند با ارسال هویت و رمز عبور خود به سرور HTTP خود را تأیید کند

14. With application to DXD serial automatic packer we authenticate the flexibility and meliority of networking PLC based on CAN bus.
[ترجمه ترگمان]با استفاده از DXD serial (DXD)، ما انعطاف پذیری و meliority PLC های شبکه را مبتنی بر باس CAN تایید می کنیم
[ترجمه گوگل]با استفاده از بسته بندی اتوماتیک سریال DXD، ما انعطاف پذیری و تسریع در شبکه PLC بر اساس CAN را تأیید می کنیم

15. Specifies the security certificate used to authenticate messages.
[ترجمه ترگمان]گواهی امنیتی مورد استفاده برای تایید هویت پیام ها را مشخص می کند
[ترجمه گوگل]گواهی امنیتی مورد استفاده برای تأیید اعتبار پیام را مشخص می کند

signature authentication

تصدیق امضا


to authenticate of a document

تاریخ یک سند را (رسماً) تأیید کردن


You need to get someone to authenticate this photograph.

باید کسی را پیدا کنی که اصالت این عکس را گواهی کند.


پیشنهاد کاربران

اصالت یک سند را تایید کردن

احراز هویت کردن

🟪Authenticate ( فعل ) احراز هویت کردن، اصالت و واقعی بودن چیزی را ثابت کردن، تأیید و تصدیق کردن، رسمیت دادن، تأیید اصالت کردن
🟪Authentication ( اسم ) تصدیق، سندیت، تأیید، احراز هویت
🟪Authenticator ( اسم ) تأییدکننده، تصدیق گر، کنترل کننده اصالت مدرک یا هویت
🟪Authenticity ( اسم ) اصالت، واقعی بودن، صحت، سندیت، غیرجعلی بودن
🟪Authentically ( قید ) بطور واقعی، به درستی، اصالتاً، با اصالت یه همراه اصالت ) ، با روراستی، صادقانه، بطور اصیل، به صحت
🟪Authentic ( صفت ) اصل، اصیل، صحیح، موثق، اورجینال، درست، دقیق، چیزی که کپی شده نیست و اصله
🟪Authenticated ( گذشته و قسمت سوم )
🟪Authentical ( صفت ) مثل Authentic میمونه به معنای صحیح و معتبر و موثق ( ولی این کلمه رو ترجیحاً استفاده نکنید. یجورایی خیلی خیلی کم استفاده میشه. همون Authentic بهتره )


کلمات دیگر: