1. his conviction was upheld by a higher court
محکومیت او توسط دادگاه بالاتری مورد تایید قرار گرفت.
2. carry conviction
جدی بودن،باور کردنی بودن
3. an invincible conviction
اعتقاد راسخ
4. an unshakable conviction
اعتقاد خلل ناپذیر
5. the popular conviction is that he is honest
اعتقاد همگان بر آن که او آدم امینی است.
6. he spoke with conviction
او از روی عقیده حرف می زد.
7. the threat of a strike does not carry conviction
تهدید به اعتصاب جدی به نظر نمی رسید.
8. Patriotism is your conviction that this country is superior to all other countries because you were born in it. George Bernard Shaw
[ترجمه دنیا.قاسمی] گناه شما وطن پرستی است به این معنا که چون در کشوری زاده شده اید فکر می کنید آن کشور نسبت به همه کشورهای دیگر برتری دارد.
[ترجمه ترگمان]متقاعد کننده شما این است که این کشور از همه کشورهای دیگر برتر است زیرا شما در آن متولد شده اید جورج برنارد شاو
[ترجمه گوگل]وطن پرستی اعتقاد شما است که این کشور نسبت به تمام کشورهای دیگر برتر است زیرا شما در آن متولد شده اید جورج برنارد شاو
9. As it was her first conviction for stealing, she was given a less severe sentence.
[ترجمه ترگمان]چون اولین محکومیت او برای دزدی بود، محکوم به محکومیت کم تر از آن بود
[ترجمه گوگل]همانطور که اولین محکومیت او برای دزدی بود، او مجازات شدیدتر شد
10. She appealed unsuccessfully against her conviction for murder.
[ترجمه ترگمان]او بی هوده تلاش می کرد که به خاطر قتل او به قتل برسد
[ترجمه گوگل]او به شدت از محکومیتش برای قتل درخواست کرد
11. He plans to appeal against his conviction.
[ترجمه ترگمان]او قصد دارد به محکومیت او متوسل شود
[ترجمه گوگل]او قصد دارد تا در مورد محکومیت وی تجدیدنظر کند
12. The Court of Appeal set aside his conviction.
[ترجمه ترگمان]
[ترجمه گوگل]دادگاه تجدید نظر محکومیت خود را کنار گذاشت
13. His conviction was quashed in March 1986 after his counsel argued that the police evidence was a tissue of lies.
[ترجمه ترگمان]محکومیت او در مارس ۱۹۸۶ پس از این که وکیل مدافع او استدلال کرد که مدرک پلیس یک بافت دروغ است، سرکوب شد
[ترجمه گوگل]محکومیت وی در مارس 1986 لغو شد پس از آنکه مدافع وی ادعا کرد که شواهد پلیس بافت دروغ است
14. It is the firm conviction of the governors that this child should not be admitted to the school.
[ترجمه ترگمان]این اعتقاد راسخ the است که این کودک نباید به مدرسه پذیرفته شود
[ترجمه گوگل]این اعتقاد به قوماندانان این است که این کودک نباید به مدرسه برسد
15. Nothing could shake her conviction that "abroad" was a dangerous place.
[ترجمه ترگمان]هیچ چیز نمی توانست او را متقاعد کند که \"خارج از کشور\" مکان خطرناکی است
[ترجمه گوگل]هیچ چیز نمی تواند اعتقاد وی را که 'خارج از کشور' یک مکان خطرناک بود، تکان دهد