کلمه جو
صفحه اصلی

duly


معنی : بموقع خود، بقدر لازم، حسب المقرر، حسب الوظیفه
معانی دیگر : به طور شایسته، به طور معمول، طبق مقررات

انگلیسی به فارسی

بنابر مقرر، بنابربر وظیفه، به‌قدر لازم، به‌موقع خود


به درستی، بموقع خود، بقدر لازم، حسب المقرر، حسب الوظیفه


انگلیسی به انگلیسی

• at the right time; rightfully, properly
if something is duly done, it is done in the correct way; a formal word.

دیکشنری تخصصی

[حقوق] به نحو مقتضی، به طور صحیح، با رعایت تشریفات قانونی

مترادف و متضاد

به موقع خود (قید)
duly

بقدر لازم (قید)
duly

حسب المقرر (قید)
duly

حسب الوظیفه (قید)
duly

accordingly, properly


Synonyms: appropriately, at the proper time, befittingly, correctly, decorously, deservedly, on time, punctually, rightfully, suitably


Antonyms: improperly, unduly, unsuitably


جملات نمونه

1. the new ambassador was duly received
سفیر جدید را طبق روال معمول پذیرفتند.

2. Your letter is duly to hand.
[ترجمه ترگمان]نامه شما به موقع است
[ترجمه گوگل]نامه شما مناسب است

3. He knew he had been wrong, and duly apologized.
[ترجمه سلیمان روستا] اومیدانست اشتباه کرده است و بموقع عذرخواهی کرد .
[ترجمه ترگمان]او می دانست که اشتباه کرده است و باید عذرخواهی کند
[ترجمه گوگل]او می دانست که اشتباه کرده است و عذرخواهی می کند

4. She was duly summoned for an interview.
[ترجمه ترگمان]او را برای مصاحبه احضار کردند
[ترجمه گوگل]او برای مصاحبه به درستی احضار شد

5. Here are your travel documents, all duly signed.
[ترجمه ترگمان]این مدارک سفر شما هستند که همه به موقع امضا شده اند
[ترجمه گوگل]در اینجا اسناد مسافرتی شما، همه به درستی امضا شده است

6. Those who had opposed the court were duly punished.
[ترجمه ترگمان]کسانی که مخالف دادگاه بودند به حد کافی تنبیه شدند
[ترجمه گوگل]کسانی که در دادگاه مخالفت کردند مجازات شدند

7. Your suggestion has been duly noted.
[ترجمه ترگمان]پیشنهاد شما به موقع مورد توجه قرار گرفته است
[ترجمه گوگل]پیشنهاد شما به طور کامل ذکر شده است

8. The document was duly signed and authorized by the inspector.
[ترجمه ترگمان]این سند به طور رسمی امضا شده و توسط بازرس صادر شده بود
[ترجمه گوگل]این سند به طور کامل امضا شده و توسط بازرس مجاز است

9. The contract is witnessed by others and duly recorded.
[ترجمه ترگمان]این قرارداد توسط افراد دیگر دیده می شود و به موقع ثبت می شود
[ترجمه گوگل]این قرارداد توسط دیگران شاهد و ضبط شده است

10. They duly attended our meeting.
[ترجمه ترگمان]آن ها هم به جلسه ما رسیدگی کردند
[ترجمه گوگل]آنها به طور منظم در جلسه حضور داشتند

11. South Korea duly qualified for the finals when they beat Italy 6?
[ترجمه ترگمان]کره جنوبی در زمانی که تیم ایتالیا را ۶ شکست داد، صلاحیت این مسابقات را کسب کرد؟
[ترجمه گوگل]کره جنوبی در صورتی که در ضربات پنالتی ایتالیا 6 شکست خورد

12. Having been duly warned that I would get nowhere with my application, I went right ahead and applied anyway.
[ترجمه ترگمان]پس از این که به دقت به من اخطار داده شد که من به هیچ وجه با درخواست خودم به جایی نخواهم رفت، همین کار را کردم و به هر حال کار را شروع کردم
[ترجمه گوگل]با توجه به اینکه به هیچ وجه با درخواست من تماس نگرفتم، به سمت راست رفتم و به هر حال اعمال کردم

13. The company duly acknowledged receipt of the letter.
[ترجمه ترگمان]به محض این که نامه رسید به امضای آن رسید
[ترجمه گوگل]این شرکت تأیید نامه را دریافت کرد

14. She was ready when the summons duly came.
[ترجمه ترگمان]وقتی که summons به پایان رسید او آماده بود
[ترجمه گوگل]وقتی احضار شد، آماده شد

15. Adoption papers were duly filed in May 197
[ترجمه ترگمان]برگه های فرزند خواندگی توی شماره ۱۹۷ ثبت شده
[ترجمه گوگل]مقررات تصویب در مه 197 به ثبت رسید

The new ambassador was duly received.

سفیر جدید را طبق روال معمول پذیرفتند.


پیشنهاد کاربران

به درستی, به طور صحیح، به شکل مناسب، به شکل درست و به جا،

طبق انتظار

از روی وظیفه

بایسته

طبق روال

✔️به شکل درستی،
به درستی،
بصورت مناسب و صحیح

Prior to accessing to electric parts, make sure the power is ▶️duly◀️ switched off


کلمات دیگر: