1. the residents all concur that electricity shortages are acute
ساکنان همه قبول دارند (تصدیق می کنند) که کمبود برق شدید است.
2. she thinks they are to blame and i concur
او فکر می کند که آنها مقصرند و من با او هم عقیده ام.
3. Local feeling does not necessarily concur with the press.
[ترجمه ترگمان]احساس محلی لزوما با مطبوعات موافق نیست
[ترجمه گوگل]احساس محلی لزوما با مطبوعات موافق نیست
4. I strongly concur with that idea.
[ترجمه شقایق] من با این ایده شدیدا موافقم
[ترجمه ترگمان]شدیدا موافقم
[ترجمه گوگل]من با این ایده قوی موافقم
5. Butler and Stone concur that the war threw people's lives into a moral relief.
[ترجمه ترگمان]باتلر و استون پذیرفتند که جنگ زندگی مردم را به یک آسودگی اخلاقی تبدیل کرده است
[ترجمه گوگل]باتلر و استون موافق است که جنگ زندگی مردم را به تسلیم اخلاقی پرتاب کرد
6. Many conventional behaviourists readily concur with the idea.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از behaviourists متعارف با این ایده موافق هستند
[ترجمه گوگل]بسیاری از رفتارهای متعارف به راحتی با این ایده موافقند
7. With all respect I am quite unable to concur in this reasoning.
[ترجمه ترگمان]با همه احترامی که دارم نمی توانم این استدلال را بپذیرم
[ترجمه گوگل]با احترام من کاملا قادر به این استدلال نیستم
8. Obviously I concur with the university.
[ترجمه ترگمان]واضح است که من با دانشگاه موافقم
[ترجمه گوگل]بدیهی است که من با دانشگاه موافقم
9. They must concur in their judgment.
[ترجمه ترگمان] اونا باید توی قضاوت اونها باشن
[ترجمه گوگل]آنها باید در قضاوت خود موافق باشند
10. Only nine of the 12 jurors had to concur.
[ترجمه ترگمان]تنها ۹ نفر از ۱۲ هیات منصفه باید بپذیرند
[ترجمه گوگل]فقط 9 نفر از 12 عضو هیئت منصفه باید هماهنگ شوند
11. I therefore concur with both the judgments that have been delivered.
[ترجمه ترگمان]به خاطر همین، با هر دو داوری که تحویل داده شده موافقم
[ترجمه گوگل]بنابراین من با هر دو قضاوت که تحویل داده شده موافقم
12. I entirely concur with his prediction that in the end we will have to withdraw from the Province.
[ترجمه ترگمان]من کاملا با پیش بینی او موافق هستم که در پایان باید از ولایت کناره بگیریم
[ترجمه گوگل]من کاملا با پیش بینی او موافقم که در نهایت ما باید از استان خارج شویم
13. I concur with him in many points.
[ترجمه ترگمان]من در بسیاری از نکات با او موافقم
[ترجمه گوگل]من در بسیاری از موارد با او موافقم
14. Many people's feelings concur on the subject of freedom.
[ترجمه ترگمان]احساسات بسیاری در مورد موضوع آزادی هم نظر هستند
[ترجمه گوگل]بسیاری از احساسات مردم در مورد آزادی مطابقت دارند