کلمه جو
صفحه اصلی

disavow


معنی : رد کردن
معانی دیگر : (مسئولیت یا اطلاع قبلی یا توافق قبلی و غیره) انکار کردن، حاشا کردن، ارندان کردن، انکار، نفی

انگلیسی به فارسی

انکار، رد، نفی، ردکردن


رد کردن


انگلیسی به انگلیسی

• deny, reject, repudiate, disclaim
if you disavow something, you say that you are not connected with it or responsible for it; a formal word.

دیکشنری تخصصی

[حقوق] رد کردن، انکارکردن، تکذیب کردن، صرفنظر کردن (اقدام وکیل را) غیر مجاز اعلام کردن

مترادف و متضاد

رد کردن (فعل)
decline, gainsay, deny, disclaim, repudiate, disown, pass, disapprove, interdict, veto, rebuff, confute, repel, balk, rebut, baulk, reject, throw down, refuse, overrule, pass up, ignore, spurn, disaffirm, disorient, contradict, controvert, refute, disallow, disprove, impugn, disavow, discommend, hand off

reject


Synonyms: abjure, contradict, deny, disacknowledge, disallow, disclaim, disown, drop out, forswear, gainsay, go back on word, impugn, negate, negative, refuse, renege, renig, repudiate, wash hands of, weasel out of, welsh, worm out of


Antonyms: agree, approve, sanction, vouch for, vow


جملات نمونه

1. They were quick to disavow the rumour.
[ترجمه ترگمان]ان ها به سرعت از شایعه دست برداشتند
[ترجمه گوگل]آنها سریع شایعه را رد کردند

2. I disavow all responsibility for you.
[ترجمه ترگمان] من همه مسئولیت تو رو قبول دارم
[ترجمه گوگل]من همه مسئولیت را برای شما نادیده می گیرم

3. She tried to disavow her past.
[ترجمه ترگمان]سعی کرد از گذشته او دست بکشد
[ترجمه گوگل]او سعی کرد گذشته خود را نادیده بگیرد

4. Parties adopt or disavow policies not only to win forthcoming elections but also as a response to past electoral outcomes.
[ترجمه ترگمان]احزاب نه تنها برای برنده شدن در انتخابات آتی، بلکه به عنوان پاسخی به نتایج انتخابات گذشته، نه تنها سیاست ها را به کار می گیرند یا رد می کنند
[ترجمه گوگل]احزاب، نه تنها برای برنده شدن در انتخابات آینده، بلکه همچنین به عنوان پاسخ به نتایج انتخابات گذشته، را تصویب یا رد کنند

5. Could he disavow his father and live?
[ترجمه ترگمان]آیا می تواند از پدر او دست بکشد و زندگی کند؟
[ترجمه گوگل]می تواند پدرش را نادیده بگیرد و زندگی کند؟

6. We saw too the marked trend to disavow deviance amongst the women whose personal histories are discussed in Chapter
[ترجمه ترگمان]ما روند مشخص انحراف را در میان زنانی که تاریخ های شخصی آن ها در فصل مورد بحث و بررسی قرار می گیرند، مشاهده کردیم
[ترجمه گوگل]ما همچنین شاهد روند مشخص شده برای رد کردن انحراف در میان زنان است که تاریخچه شخصی آنها در فصل بحث شده است

7. I deny, disaffirm ang disavow that.
[ترجمه ترگمان]من انکار می کنم، disaffirm که حرفم رو باور نمی کنه
[ترجمه گوگل]من انکار میکنم، این را انکار میکنم

8. I deny, disaffirm and disavow that. . .
[ترجمه ترگمان]انکار می کنم، disaffirm و انکار
[ترجمه گوگل]من انکار میکنم، این را تأیید و رد میکنم

9. Men, we cannot disavow what happened today.
[ترجمه ترگمان]مردان، ما نمی توانیم از اتفاقی که امروز افتاد دست بکشیم
[ترجمه گوگل]مردان، ما نمی توانیم امروز چه اتفاقی بیفتیم

10. How important is it to disavow obligation to it?
[ترجمه ترگمان]چه قدر مهم است که این وظیفه را انکار کنی؟
[ترجمه گوگل]چقدر اهمیت دارد که وظیفه ی آن را نادیده بگیریم؟

11. Perhaps the best approach these days is to disavow competition with Google entirely.
[ترجمه ترگمان]شاید بهترین رویکرد این روزها، دست یابی به رقابت با گوگل می باشد
[ترجمه گوگل]شاید بهترین رویکرد این روزها این است که به طور کامل از رقابت با گوگل بیخبر باشیم

12. It cannot totally disavow Qaddafi, but it can't sustain him because he's become unpresentable.
[ترجمه ترگمان]نمی تواند انکار کند، اما نمی تواند او را نگه دارد، چون به unpresentable تبدیل شده است
[ترجمه گوگل]این نمی تواند قذافی را کاملا از بین ببرد، اما نمی تواند او را تحمل کند زیرا او تبدیل به نامزدی نشده است

13. Non-repudiation guarantees that no malicious sender can later disavow having created and sent a specific message.
[ترجمه ترگمان]انکار انکارناپذیری دال بر آن هستند که هیچ فرستنده بدخواهانه نمی تواند بعد از ایجاد و ارسال یک پیام خاص، انکار کند
[ترجمه گوگل]عدم لغو تضمین می کند که هیچ فرستنده مخرب نتواند بعدا پیام خاصی ایجاد کند و پیام ارسال کند

14. For in that course, a man doth but disavow fortune; and seemeth to be conscious of his own want in worth; and doth but teach others, to envy him.
[ترجمه ترگمان]چون در آن دوره یک مرد از بخت و اقبال خود دست دارد؛ و از آن پس به دیگران تعلیم می دهد که به او رشک ببرد
[ترجمه گوگل]زیرا در آن دوره، انسان، اما ثروت را نادیده می گیرد؛ و به نظر می رسد که از خواسته خود در ارزش است؛ و دیگران را آموزش می دهد تا به او حسادت کنند

15. Barbara was subjected to heinous torture, yet refused to disavow her faith.
[ترجمه ترگمان]باربارا مورد شکنجه فجیعی قرار گرفت، با این حال رد کردن دین خود را رد کرد
[ترجمه گوگل]باربارا به شکنجه های بیهوده اعتراض کرد، اما حاضر به رد ایمان او نشد

He disavowed any knowledge of the conspiracy.

او هرگونه اطلاع درباره‌ی توطئه را انکار کرد.


She disavowed the actions of her subordinates.

او مسئولیت اعمال زیردستان خود را به عهده نگرفت.


his disavowal of resposibility for the accident

حاشای او نسبت به داشتن مسئولیت در حادثه


پیشنهاد کاربران

شانه خالی کردن

انکار کردن , حاشا کردن

# disavow the rumour
# She tried to disavow her past
# We cannot disavow what happened today

در حوزه سئو: فرآیند شناسایی بک لینک های اسپمِ یک سایت و اعلام به موتورهای جستجو برای نادیده گرفتن آن ها


کلمات دیگر: