تضاد منافع، ستیز منافع (مثلا در مورد قاضی که بخواهد درباره ی فرزند خود داوری کند)
conflict of interest
تضاد منافع، ستیز منافع (مثلا در مورد قاضی که بخواهد درباره ی فرزند خود داوری کند)
انگلیسی به فارسی
تضاد منافع، ستیز منافع (برای مثال درمورد قاضی که بخواهد دربارهی فرزند خود داوری کند)
تضاد منافع
انگلیسی به انگلیسی
اسم ( noun )
• : تعریف: a conflict or potential conflict between one of a person's interests or commitments and another, esp. between a public official's private financial interest and public obligations.
دیکشنری تخصصی
[حقوق] تضاد منافع
جملات نمونه
1. There was a conflict of interest between his business dealings and his political activities.
[ترجمه ترگمان]بین معاملات تجاری و فعالیت های سیاسی اش تضاد منافع وجود داشت
[ترجمه گوگل]مناقشهای میان منافع تجاری و فعالیتهای سیاسی او منافع زیادی داشت
[ترجمه گوگل]مناقشهای میان منافع تجاری و فعالیتهای سیاسی او منافع زیادی داشت
2. There is a growing conflict of interest between her position as a politician and her business activities.
[ترجمه ترگمان]یک تضاد رو به رشد بین موقعیت او به عنوان یک سیاست مدار و فعالیت های تجاری او وجود دارد
[ترجمه گوگل]بین موقعیت وی به عنوان یک سیاستمدار و فعالیت های تجاری او، مناقشه فزاینده ای را تجربه می کند
[ترجمه گوگل]بین موقعیت وی به عنوان یک سیاستمدار و فعالیت های تجاری او، مناقشه فزاینده ای را تجربه می کند
3. Burns' efforts have raised questions about a possible conflict of interest.
[ترجمه ترگمان]تلاش های برنز سوالاتی را در مورد تعارض احتمالی منافع مطرح کرده است
[ترجمه گوگل]تلاش های برنز سوالاتی در مورد مناقشه احتمالی ایجاد کرده است
[ترجمه گوگل]تلاش های برنز سوالاتی در مورد مناقشه احتمالی ایجاد کرده است
4. New York publishers echo accusations of a conflict of interest in the choice of Knopf without prior competitive bidding.
[ترجمه ترگمان]ناشران نیویورک اتهام یک تعارض منافع را در انتخاب of بدون پیشنهاد رقابتی قبلی بیان می کنند
[ترجمه گوگل]ناشران نیویورک اتهامات مربوط به اختلاف نظر در انتخاب Knopf را بدون هیچ گونه پیشنهاد رقابتی ایفا می کنند
[ترجمه گوگل]ناشران نیویورک اتهامات مربوط به اختلاف نظر در انتخاب Knopf را بدون هیچ گونه پیشنهاد رقابتی ایفا می کنند
5. This conflict of interest must ultimately be resolved since a social system containing such contradictions can not survive unchanged.
[ترجمه ترگمان]این تضاد منافع باید در نهایت حل شود چون یک سیستم اجتماعی حاوی چنین contradictions نمی تواند بدون تغییر باقی بماند
[ترجمه گوگل]این تضاد منافع باید در نهایت حل شود، زیرا یک سیستم اجتماعی حاوی چنین تناقض ها بدون تغییر بدون هیچ گونه تغییری می تواند ادامه یابد
[ترجمه گوگل]این تضاد منافع باید در نهایت حل شود، زیرا یک سیستم اجتماعی حاوی چنین تناقض ها بدون تغییر بدون هیچ گونه تغییری می تواند ادامه یابد
6. Here, the fact that a conflict of interest is abused is not in itself a sound basis for regulation.
[ترجمه ترگمان]در اینجا، این حقیقت که تعارض منافع مورد سو استفاده قرار می گیرد، به خودی خود یک پایه منطقی برای مقررات نیست
[ترجمه گوگل]در اینجا، این واقعیت که سوءاستفاده از منازعات مورد سوء استفاده قرار می گیرد، خود ارضایی صحیح برای تنظیم نیست
[ترجمه گوگل]در اینجا، این واقعیت که سوءاستفاده از منازعات مورد سوء استفاده قرار می گیرد، خود ارضایی صحیح برای تنظیم نیست
7. To resolve this conflict of interest, a board appoints an independent adviser, usually a merchant bank.
[ترجمه ترگمان]برای حل این تضاد منافع، یک هیات مشاور مستقل، معمولا یک بانک تجاری را منصوب می کند
[ترجمه گوگل]برای حل این مناقشه منافع، هیئت مدیره یک مشاور مستقل، معمولا یک بانک تجاری، را تعیین می کند
[ترجمه گوگل]برای حل این مناقشه منافع، هیئت مدیره یک مشاور مستقل، معمولا یک بانک تجاری، را تعیین می کند
8. Grijalva has publicly said Bronson should declare a conflict of interest on anything concerning the lease.
[ترجمه ترگمان]Grijalva به طور عمومی اعلام کرده است که Bronson باید نسبت به هر چیزی مربوط به اجاره، یک تعارض منافع را اعلام کند
[ترجمه گوگل]جریالالا به طور عمومی گفته است که برونسون باید مناقشه منافعی را در ارتباط با هرگونه اجاره نامه اعلام کند
[ترجمه گوگل]جریالالا به طور عمومی گفته است که برونسون باید مناقشه منافعی را در ارتباط با هرگونه اجاره نامه اعلام کند
9. The emotional problems associated with a possible conflict of interest may need to be recognised.
[ترجمه ترگمان]مشکلات احساسی مرتبط با تعارض ممکن ممکن است لازم باشد به رسمیت شناخته شود
[ترجمه گوگل]مشکلات عاطفی مرتبط با یک درگیری احتمالی ممکن است باید شناخته شود
[ترجمه گوگل]مشکلات عاطفی مرتبط با یک درگیری احتمالی ممکن است باید شناخته شود
10. The basic conflict of interest involves the exploitation of workers by the capitalists.
[ترجمه ترگمان]تعارض پایه منافع، بهره برداری از کارگران توسط سرمایه داران را شامل می شود
[ترجمه گوگل]منافع اساسی منجر به استثمار کارگران توسط سرمایه داری می شود
[ترجمه گوگل]منافع اساسی منجر به استثمار کارگران توسط سرمایه داری می شود
11. Camelot then protested about a conflict of interest because Freshfields had worked for Sir Richard's Virgin company.
[ترجمه ترگمان]Camelot در مورد تضاد منافع اعتراض کرد، چون Freshfields برای شرکت ویرجین Richard کار کرده بود
[ترجمه گوگل]کاملوت پس از اعتراض در مورد مناقشه منافع به دلیل Freshfields برای شرکت ویرجین سر ریچارد کار کرده است
[ترجمه گوگل]کاملوت پس از اعتراض در مورد مناقشه منافع به دلیل Freshfields برای شرکت ویرجین سر ریچارد کار کرده است
12. Some obesity researchers have clear conflict of interest, promoting or investing in products or programs based on their research.
[ترجمه ترگمان]برخی محققان چاقی از تضاد منافع، ترویج و یا سرمایه گذاری در محصولات یا برنامه های مبتنی بر تحقیقات خود برخوردار هستند
[ترجمه گوگل]برخی محققان چاقی، منافع مشخصی دارند، ترویج یا سرمایه گذاری در محصولات یا برنامه های مبتنی بر تحقیقاتشان
[ترجمه گوگل]برخی محققان چاقی، منافع مشخصی دارند، ترویج یا سرمایه گذاری در محصولات یا برنامه های مبتنی بر تحقیقاتشان
13. Despite promises, he has yet to resolve conflict of interest issues relating to his business empire.
[ترجمه ترگمان]با وجود وعده های داده شده، او هنوز درگیر حل و فصل مسائل مربوط به منافع مربوط به امپراتوری تجاری خود نشده است
[ترجمه گوگل]با وجود وعده ها، او تا به حال برای حل مناقشات مربوط به مسائل مربوط به امپراتوری کسب و کار خود است
[ترجمه گوگل]با وجود وعده ها، او تا به حال برای حل مناقشات مربوط به مسائل مربوط به امپراتوری کسب و کار خود است
14. This creates a fundamental conflict of interest between social groups since one gains at the expense of another.
[ترجمه ترگمان]این باعث ایجاد تضاد اساسی بین گروهه ای اجتماعی از زمانی می شود که یک سود به هزینه دیگری دست می یابد
[ترجمه گوگل]این باعث ایجاد منازعه اساسی بین گروه های اجتماعی می شود، زیرا یکی از آن ها به نفع دیگری است
[ترجمه گوگل]این باعث ایجاد منازعه اساسی بین گروه های اجتماعی می شود، زیرا یکی از آن ها به نفع دیگری است
پیشنهاد کاربران
تعارض منافع، تضاد منافع، ( به وضعیتی گفته می شود که بین منافع شخصی فرد مسئول و منافع عمومی مغایرت پیش می آید ) و او مجبور به انتخاب یکی از آنها خواهد بود
اختلاف سلیقه
تضاد علایق
تعارض منافع
کلمات دیگر: