کلمه جو
صفحه اصلی

convene


معنی : جمع کردن، گرد امدن، منعقد کردن، دور هم جمع شدن، تشکیل جلسه دادن، هم ایش کردن
معانی دیگر : جلسه کردن، گرد آمدن (به ویژه با هدف مشترک)، گردآوردن، تشکیل دادن (جلسه و غیره)، فراخواندن، احضار کردن

انگلیسی به فارسی

گردآمدن، دور هم جمع شدن، جمع کردن، تشکیل جلسه دادن، همایش کردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: convenes, convening, convened
• : تعریف: to gather or assemble, esp. for a formal meeting.
مترادف: assemble, congregate, forgather, gather, meet
متضاد: adjourn
مشابه: congress, muster

- The members of the council will discuss the matter when they convene next week.
[ترجمه راحله] اعضای شورا درباره موضوع هفته آینده که گرد هم جمع میشوند بحث خواهند کرد.
[ترجمه ترگمان] اعضای شورا درباره این موضوع بحث خواهند کرد که آن ها هفته آینده تشکیل جلسه خواهند داد
[ترجمه گوگل] اعضای شورا هنگام برگزاری هفته آینده بحث خواهند کرد
فعل گذرا ( transitive verb )
مشتقات: convenable (adj.), convener (n.)
(1) تعریف: to cause to gather or assemble, or to cause (a formal gathering) to be held; summon; convoke.
مترادف: assemble, congregate, convoke, gather, summon
متضاد: adjourn
مشابه: call for, marshal, muster, round up

- The union leaders convened the members to discuss a possible strike.
[ترجمه ترگمان] رهبران این اتحادیه اعضا را برای بحث در مورد یک اعتصاب احتمالی تشکیل دادند
[ترجمه گوگل] رهبران اتحادیه اعضا را برای بحث در مورد اعتصاب احتمالی تشکیل دادند
- The principal convened a meeting of the faculty.
[ترجمه ترگمان] مدیر جلسه هیات مدیره تشکیل جلسه داد
[ترجمه گوگل] مدیر کل جلسه هیئت علمی تشکیل داد

(2) تعریف: to oblige to appear, as in front of a court of law; subpoena.
مترادف: subpoena, summon
مشابه: call for, require

• assemble; gather
if you convene a meeting or a conference, you arrange for it to take place; a formal word.
if a group of people convene, they come together for a meeting; a formal word.

دیکشنری تخصصی

[حقوق] تشکیل دادن جلسه، دعوت کردن، احضار کردن، طرح کردن دعوی

مترادف و متضاد

جمع کردن (فعل)
gross, total, add, collect, stack up, aggregate, eke, roll up, gather, tot, sum, call up, agglomerate, convene, flock, cluster, floc, furl, constrict, purse, immobilize

گرد امدن (فعل)
assemble, gather, agglomerate, constringe, convene, flock, forgather, ring, rally, gam, herd

منعقد کردن (فعل)
hold, convene, conclude

دور هم جمع شدن (فعل)
convene

تشکیل جلسه دادن (فعل)
convene

هم ایش کردن (فعل)
convene

bring together; meet


Synonyms: assemble, call, call in, collect, come together, congregate, convoke, corral, gather, get together, hold meeting, muster, open, rally, round up, scare up, sit, summon, unite


Antonyms: adjourn, call off, cancel, disperse, dissemble


جملات نمونه

1. the senate will convene tomorrow
مجلس سنا فردا جلسه خواهد داشت.

2. Does the UN convene every year?
[ترجمه ترگمان]آیا سازمان ملل هر سال تشکیل جلسه می دهد؟
[ترجمه گوگل]آیا سازمان ملل متحد هر ساله تشکیل می دهد؟

3. The club will convene in October.
[ترجمه ترگمان]این باشگاه در ماه اکتبر تشکیل جلسه خواهد داد
[ترجمه گوگل]این باشگاه در ماه اکتبر برگزار خواهد شد

4. The committee will convene at 30 next Thursday.
[ترجمه ترگمان]این کمیته در ۳۰ شنبه آینده تشکیل جلسه خواهد داد
[ترجمه گوگل]این کمیته روز پنج شنبه در روز 30 برگزار خواهد شد

5. The tribunal will convene tomorrow.
[ترجمه ترگمان]دادگاه فردا تشکیل جلسه خواهد داد
[ترجمه گوگل]دادگاه فردا برگزار خواهد شد

6. Tom Hayden, D-Santa Monica, will convene hearings on the issue April 2
[ترجمه ترگمان]تام هایدن، D - سانتا مونیکا، در روز ۲ آوریل جلسات رسیدگی به این موضوع را تشکیل خواهد داد
[ترجمه گوگل]تام هیدن، D-سانتا مونیکا، جلسات 2 آوریل را در این مورد تشکیل خواهد داد

7. His plan to convene a summer political convention drawing together individuals and groups who organized the Million Man March.
[ترجمه ترگمان]نقشه اش این بود که یک گردهمایی سیاسی تابستانی تشکیل دهد که افراد و گروه هایی را تشکیل دهد که یک میلیون مرد را در ماه مارس سازماندهی کرده بودند
[ترجمه گوگل]طرح او برای تشکیل یک کنفرانس سیاسی تابستانی با جمع آوری افراد و گروه هایی که مارس میلیون یورو را سازماندهی کردند

8. It requested the Secretary-General to convene a UN-sponsored international conference on this issue.
[ترجمه ترگمان]این کمیته از دبیرکل خواسته است تا یک کنفرانس بین المللی با حمایت سازمان ملل متحد در این زمینه تشکیل دهد
[ترجمه گوگل]از دبیرکل درخواست کرد که یک کنفرانس بین المللی حمایت کننده سازمان ملل در مورد این موضوع تشکیل دهد

9. Convene an instant training workshop aimed at brainstorming out ten profit-making opportunities.
[ترجمه ترگمان]برگزاری یک کارگاه آموزشی فوری با هدف طوفان فکری ده فرصت کسب سود
[ترجمه گوگل]یک کارگاه آموزش فوری را با هدف آگاهی دهی ده فرصت دهی به سود ایجاد کنید

10. If the Bundestag is unable to convene, legislative power goes to a joint committee of the Bundestag and Bundesrat.
[ترجمه ترگمان]اگر بوندستاگ نتواند جلسه تشکیل دهد، قوه مقننه به کمیته مشترک of و Bundesrat می رود
[ترجمه گوگل]اگر مجلس سنا نتواند برگزار کند، قدرت قانونگذاری به کمیته مشترک بوندستاگ و باندسترات می رود

11. The Street Watch members still convene in their portacabin, before venturing out on foot and in their cars.
[ترجمه ترگمان]اعضای دیده بان خیابان هنوز هم قبل از اینکه پیاده شوند و سوار خودرو شوند، در portacabin گرد هم می آیند
[ترجمه گوگل]اعضای Street Watch همچنان در حمل ونقل خود، قبل از اینکه به دنبال راه رفتن و در اتومبیل خود باشند، با یکدیگر در ارتباط هستند

12. When the Democrats convene in Chicago later this month, they will try to equal or surpass the Republican hyperbole.
[ترجمه ترگمان]هنگامی که دموکرات ها در اواخر این ماه در شیکاگو تشکیل جلسه دادند، سعی خواهند کرد که از اغراق در جمهوری خواهان پیشی بگیرند یا از آن ها پیشی بگیرند
[ترجمه گوگل]زمانی که دموکرات ها در ماه ژانویه در شیکاگو برگزار می شوند، سعی خواهند کرد که فشارهای جمهوریخواهان را برابر و یا پیشی بگیرند

13. The seminar group will convene leading researchers in this field for six meetings over two years.
[ترجمه ترگمان]گروه سمینار، محققان پیشرو را در این زمینه برای شش جلسه در طول دو سال تشکیل خواهد داد
[ترجمه گوگل]این گروه سمینار به مدت شش جلسه در طول دو سال، محققان اصلی را در این زمینه تشکیل خواهد داد

14. The negotiators are scheduled to convene Sunday night and perhaps on Monday before adjourning.
[ترجمه ترگمان]قرار است که مذاکره کنندگان یک شب یکشنبه و شاید دوشنبه قبل از adjourning تشکیل جلسه دهند
[ترجمه گوگل]مذاکرهکنندگان قرار است روز یکشنبه و شاید روز دوشنبه قبل از تعطیل برگزار شوند

The senate will convene tomorrow.

مجلس سنا فردا جلسه خواهد داشت.


He convened a small group to discuss the issue.

او گروه کوچکی را برای بحث درباره‌ی موضوع گرد هم آورد.


پیشنهاد کاربران

شکل دادن، ایجاد کردن

احضار کردن، فرا خواندن ( برای یک جلسه رسمی مانند دادگاه )

gather
collect

( جلسه/دادگاه/شنود . . . )
تشکیل شدن
برگزار شدن

تشکیل جلسه دادن

تجمع

موافقت کردن، توافق کردن

دعوت به عمل آوردن



کلمات دیگر: