کلمه جو
صفحه اصلی

condone


معنی : بخشیدن، چشم پوشی کردن از، اغماض کردن
معانی دیگر : چشم پوشی کردن (از خطا یا گناه)، بخشودن، نادیده گرفتن، غمض عین کردن، اغما­ کردن

انگلیسی به فارسی

چشم‌پوشی کردن از، اغماض کردن، بخشیدن


متعهد هستم، بخشیدن، چشم پوشی کردن از، اغماض کردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: condones, condoning, condoned
مشتقات: condonable (adj.), condoner (n.)
• : تعریف: to pardon, disregard, or overlook voluntarily or without condemning.
متضاد: condemn

- He loathed cowardice and therefore could not condone his friend's spineless behavior.
[ترجمه ترگمان] او از بزدلی نفرت داشت و از این رو نمی توانست رفتار و بی spineless را نادیده بگیرد
[ترجمه گوگل] او بی رحمانه را لعنت کرد و بنابراین نمی توانست رفتار بی نظیر دوستش را تحمل کند
- He condoned his brother's thievery.
[ترجمه زهرا] او دزدی برادرش را نادیده گرفت
[ترجمه ترگمان] او دزدی برادر خود بود
[ترجمه گوگل] او بردگی برادرش را محکوم کرد

• forgive, overlook, pardon
if someone condones behaviour that is morally wrong, they accept it and allow it to happen.

دیکشنری تخصصی

[حقوق] اغماض کردن، عفو کردن، چشم پوشی کردن

مترادف و متضاد

بخشیدن (فعل)
give, vouchsafe, present, absolve, forgive, donate, remit, give away, assoil, portion, dispense, grant, privilege, pardon, gift, spare, bestow, betake, condone, endue, indue

چشم پوشی کردن از (فعل)
condone

اغماض کردن (فعل)
connive, condone

make allowance for


Synonyms: buy, disregard, excuse, forget, forgive, give green light, go along with, ignore, lap up, let it come, let it go by, let pass, look the other way, nod at, okay, overlook, pardon, pass over, remit, wink at


Antonyms: censure, condemn, forbid, not allow, prevent


جملات نمونه

1. the world should not condone war crimes
دنیا نباید جنایات جنگی را نادیده بگیرد.

2. I cannot condone the use of violence under any circumstances.
[ترجمه ترگمان]نمی توانم از استفاده از خشونت تحت هر شرایطی چشم پوشی کنم
[ترجمه گوگل]من نمی توانم از خشونت استفاده کنم در هیچ شرایطی

3. We cannot condone violence of any sort.
[ترجمه ترگمان]نمی توانیم از اعمال خشونت آمیز چشم پوشی کنیم
[ترجمه گوگل]ما نمیتوانیم هر نوع خشونت را تحمل کنیم

4. I cannot condone the use of violence.
[ترجمه ترگمان]نمی توانم از استفاده از خشونت چشم پوشی کنم
[ترجمه گوگل]من نمی توانم از خشونت استفاده کنم

5. If the government is seen to condone violence, the bloodshed will never stop.
[ترجمه ترگمان]اگر دیده شود که دولت از خشونت چشم پوشی کند، خونریزی هرگز متوقف نخواهد شد
[ترجمه گوگل]اگر حکومت به خشونت محکوم شود، خونریزی هرگز متوقف نخواهد شد

6. Do you condone his sin?
[ترجمه Sherri] آیا از گناه او چشم پوشی میکنید؟
[ترجمه ترگمان]گناه خود را مرتکب می شوید؟
[ترجمه گوگل]آیا گناه خود را می پذیرید؟

7. People cannot condone the use of fierce violence.
[ترجمه ترگمان]مردم نمی توانند از استفاده از خشونت شدید چشم پوشی کنند
[ترجمه گوگل]مردم نمی توانند از خشونت شدید استفاده کنند

8. The college cannot condone any behaviour that involves illicit drugs.
[ترجمه ترگمان]این کالج نمی تواند از هر گونه رفتاری که شامل مواد مخدر غیرقانونی است چشم پوشی کند
[ترجمه گوگل]کالج نمیتواند رفتارهایی را که شامل مواد مخدر غیرقانونی هستند، متقاعد کند

9. The state appears to condone police brutality.
[ترجمه ترگمان]دولت به نظر می رسد که از خشونت پلیس چشم پوشی می کند
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که دولت به ارتکاب جرم پلیس محکوم شده است

10. Far be it from us to condone tax evasion.
[ترجمه ترگمان]نمی تونه از ما دور باشه که از زیر مالیات مالیات چشم پوشی کنیم
[ترجمه گوگل]ما از ما می خواهیم که فرار از پرداخت مالیات را بدهد

11. I can never condone coin-throwing or racial abuse.
[ترجمه ترگمان]من هرگز نمی توانم سواستفاده از سکه یا نژادی را تحمل کنم
[ترجمه گوگل]من هرگز نمی توانم سوءاستفاده از سکه یا پرستش را انجام دهم

12. To appear to condone the Confederacy is to appear to condone slavery.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسه که کنفدراسیون رو عفو می کنه، به نظر می رسه که باید از بردگی چشم پوشی کرد
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد به تقدیم کنفدراسیون ظاهرا به بردگی برده داری

13. The state has managed both to condone and to condemn prostitution.
[ترجمه ترگمان]دولت هر دو را به محکوم کردن و محکوم کردن فحشا کشانده است
[ترجمه گوگل]دولت هر دو توانسته است فحشا را محکوم کند و محکوم کند

14. Don't get me wrong, I don't condone what he did in the Widnes-Castleford game.
[ترجمه ترگمان]اشتباه برداشت نکن، من کاری که اون تو بازی \"Widnes\" انجام داده رو نادیده نمی گیرم
[ترجمه گوگل]من اشتباه نکنم، من در بازی Widnes-Castleford محبوس نیستم

15. Does the example implicitly condone overtime working as a means by which a living wage is earned?
[ترجمه ترگمان]آیا این مثال به طور ضمنی از اضافه کاری و کار کردن به عنوان وسیله ای برای درآمد زندگی چشم پوشی می کند؟
[ترجمه گوگل]آیا به طور مثال، به طور ضمنی، کار اضافه کاری را به عنوان وسیله ای که دستمزد زندگی را به دست می آورد، متعهد می کند؟

The world should not condone war crimes.

دنیا نباید جنایات جنگی را نادیده بگیرد.


پیشنهاد کاربران

پذیرش رفتار اشتباه، درواقع مهر تأیید به یک چیز غلط زدن
approve or sanction ( something ) , especially with reluctance
accept ( behaviour that is considered morally wrong or offensive ) .

موافقت کردن، پذیرفتن

قبولِ کارِ غلط

تائید کردن ( کار اشتباه )

The book doesn't condone affairs
اون کتاب از گناه و خطائه روابط نامشروع جنسی زنان با مردان چشم پوشی نمیکنه


کلمات دیگر: