تیرگی، مه گرفتگی، گیجی، ابهام
haziness
تیرگی، مه گرفتگی، گیجی، ابهام
انگلیسی به فارسی
غلظت
انگلیسی به انگلیسی
• fogginess, mistiness; vagueness
دیکشنری تخصصی
[پلیمر] شیرگون شدن
جملات نمونه
1. In the damp haziness, the route seemed sinister, and not as pleasant as the previous day's walk.
[ترجمه ترگمان]داخل اتاق داخل و بیرون، مسیر به نظر مشئوم می رسید، و نه به آن اندازه که روز پیش پیاده روی کرده بود
[ترجمه گوگل]در حوادث مرطوب، مسیر به نظر می رسد شوم، و نه به عنوان لذت بردن از راه رفتن در روز قبلی
[ترجمه گوگل]در حوادث مرطوب، مسیر به نظر می رسد شوم، و نه به عنوان لذت بردن از راه رفتن در روز قبلی
2. A pronounced haziness may signify spoilage, while brilliant, clear or dull wines are generally sound.
[ترجمه ترگمان]یک ابهام مشخص ممکن است نشانه فساد باشد، در حالی که شراب های درخشان، روشن یا مات به طور کلی صدا هستند
[ترجمه گوگل]ناپیمایی مشخص شده ممکن است به معنای خرابکاری باشد، در حالی که شراب های درخشان، واضح و خسته کننده معمولا صدایی دارند
[ترجمه گوگل]ناپیمایی مشخص شده ممکن است به معنای خرابکاری باشد، در حالی که شراب های درخشان، واضح و خسته کننده معمولا صدایی دارند
3. It assumes the form of an inkling whose haziness will progressively dissipate as further poetic efforts are made successfully.
[ترجمه ترگمان]این به شکل یک اشاره فرض می شود که ابهام آن به تدریج به عنوان تلاش های شاعرانه بیشتری از بین می رود
[ترجمه گوگل]این شکل ظاهری است که ظلم و ستم آن به تدریج از بین می رود، به این ترتیب که تلاش های شاعرانه ای بیشتر با موفقیت انجام می شود
[ترجمه گوگل]این شکل ظاهری است که ظلم و ستم آن به تدریج از بین می رود، به این ترتیب که تلاش های شاعرانه ای بیشتر با موفقیت انجام می شود
4. No more tears, but full of haziness .
[ترجمه ترگمان]نه اشک بیشتر، اما پر از haziness
[ترجمه گوگل]بیشتر اشک، اما پر از haziness
[ترجمه گوگل]بیشتر اشک، اما پر از haziness
5. Body language is a means of nonverbal communication often found in the communication of mankind. Its characteristics are implication?haziness and humor.
[ترجمه ترگمان]زبان بدنی وسیله ای برای ارتباط غیر کلامی است که اغلب در ارتباط بشر یافت می شود مشخصات آن مفهوم است؟ سردرگمی و شوخ طبعی
[ترجمه گوگل]زبان بدن یک وسیله ارتباط غیر کلامی است که اغلب در ارتباط انسانها یافت می شود ویژگی های آن عبارتند از: ضعف و بی حرمتی
[ترجمه گوگل]زبان بدن یک وسیله ارتباط غیر کلامی است که اغلب در ارتباط انسانها یافت می شود ویژگی های آن عبارتند از: ضعف و بی حرمتی
6. It is going to take clearing of this haziness for investors to back this stock.
[ترجمه ترگمان]قرار است این شرکت پاک سازی این خطر را برای سرمایه گذاران انجام دهد
[ترجمه گوگل]این در حال انجام است تا از این ناپایداری برای سرمایه گذاران برای بازگرداندن این سهام پاکسازی شود
[ترجمه گوگل]این در حال انجام است تا از این ناپایداری برای سرمایه گذاران برای بازگرداندن این سهام پاکسازی شود
7. Nuclear sclerosis appears as a bilateral bluish-grey haziness at the nucleus, or center of the lens.
[ترجمه ترگمان]sclerosis هسته ای به صورت یک ابهام به رنگ آبی - خاکستری در هسته یا مرکز لنز ظاهر می شود
[ترجمه گوگل]اسکلروز هسته ای به نظر می رسد به عنوان یک حقیقت دوتایی مایل به خاکستری در هسته و یا مرکز لنز
[ترجمه گوگل]اسکلروز هسته ای به نظر می رسد به عنوان یک حقیقت دوتایی مایل به خاکستری در هسته و یا مرکز لنز
8. Medial and lateral collateral ligament injuries in 28 cases demonstrated hyperintensity on T 2WI, thickening in shape and marginal haziness.
[ترجمه ترگمان]medial و آسیب های جانبی جانبی جانبی در ۲۸ مورد، hyperintensity را در T [ ۲ ] نشان دادند که در شکل و ابهام حاشیه ای thickening
[ترجمه گوگل]در 28 مورد آسیب های رباط عروق مفصلی و جانبی، شدت شدید در T 2 WI، ضخیم شدن شکل و ناپایداری حاشیه ای مشاهده شد
[ترجمه گوگل]در 28 مورد آسیب های رباط عروق مفصلی و جانبی، شدت شدید در T 2 WI، ضخیم شدن شکل و ناپایداری حاشیه ای مشاهده شد
9. Another is presbyopia which is identified as one suffering in haziness even at arms length of the material that can be tweaked by bifocal classification .
[ترجمه ترگمان]دیگری presbyopia است که به عنوان یک درد در ابهام و حتی در طول آغوش موادی که می تواند از طریق طبقه بندی bifocal، مورد بررسی قرار گیرد، شناخته می شود
[ترجمه گوگل]یکی دیگر از موارد پیش بینی بینی است که به عنوان یک رنج در ضعف حتی در طول بازو مواد است که می تواند با طبقه بندی دو نفوکی تنظیم شود
[ترجمه گوگل]یکی دیگر از موارد پیش بینی بینی است که به عنوان یک رنج در ضعف حتی در طول بازو مواد است که می تواند با طبقه بندی دو نفوکی تنظیم شود
10. So as to make the modernization come out of haziness .
[ترجمه ترگمان]پس برای اینکه نوین سازی تمام شود
[ترجمه گوگل]به طوری که مدرنیزه شدن بیرون می آید
[ترجمه گوگل]به طوری که مدرنیزه شدن بیرون می آید
11. Other sleep-altering factors such as depression, chronic diseases, or various medications — which the study didn't account for — can also lead to memory loss or mental haziness.
[ترجمه ترگمان]دیگر عوامل تغییر خواب مانند افسردگی، بیماری های مزمن و یا داروهای مختلف - که مطالعه آن ها را به حساب نمی آورد - می تواند منجر به از دست رفتن حافظه یا ابهام ذهنی شود
[ترجمه گوگل]دیگر عوامل تغذیه کننده خواب مانند افسردگی، بیماری های مزمن یا داروهای گوناگون - که در این مطالعه برای آن حساب نشده اند - همچنین می تواند منجر به از دست دادن حافظه یا خستگی ذهنی شود
[ترجمه گوگل]دیگر عوامل تغذیه کننده خواب مانند افسردگی، بیماری های مزمن یا داروهای گوناگون - که در این مطالعه برای آن حساب نشده اند - همچنین می تواند منجر به از دست دادن حافظه یا خستگی ذهنی شود
12. Body language is a means of nonverbal communication of mankind. Its characteristics are implication, haziness and humor.
[ترجمه ترگمان]زبان بدنی وسیله ای برای ارتباط غیر کلامی افراد است ویژگی های آن مفهوم، ابهام و شوخ طبعی است
[ترجمه گوگل]زبان بدن وسیله ارتباط غیر کلامی انسان است ویژگیهای آن پیچیده بودن، غلط بودن و طنز است
[ترجمه گوگل]زبان بدن وسیله ارتباط غیر کلامی انسان است ویژگیهای آن پیچیده بودن، غلط بودن و طنز است
13. It will be tough work, hampered by decades of haziness over where boundaries lie.
[ترجمه ترگمان]این کار سخت خواهد بود و تا چند دهه ابهام در جایی که مرزه ای آن دروغ می گویند، مختل خواهد شد
[ترجمه گوگل]این کار دشوار خواهد بود، و ده ها سال ناپایداری بیش از مرزهای دروغ مانع خواهد شد
[ترجمه گوگل]این کار دشوار خواهد بود، و ده ها سال ناپایداری بیش از مرزهای دروغ مانع خواهد شد
14. Body language is a means of nonverbal communication that is often found in the communication of mankind. It has characteristics of implication, haziness and humor.
[ترجمه ترگمان]زبان بدنی ابزار ارتباط غیر کلامی است که اغلب در ارتباط انسانی یافت می شود این بیماری دارای ویژگی of، ابهام و طنز است
[ترجمه گوگل]زبان بدن یک وسیله ارتباطی غیر کلامی است که اغلب در ارتباط انسانها یافت می شود این ویژگی ها شامل موارد ذیل، ناپایداری و طنز است
[ترجمه گوگل]زبان بدن یک وسیله ارتباطی غیر کلامی است که اغلب در ارتباط انسانها یافت می شود این ویژگی ها شامل موارد ذیل، ناپایداری و طنز است
پیشنهاد کاربران
blur
flou. in french
flou. in french
کلمات دیگر: