کلمه جو
صفحه اصلی

masked


معنی : ماسک زده
معانی دیگر : رخپوش دار، نقاب زده، ماسک دار، چهره پوش دار، نهان، پنهان، مستتر

انگلیسی به فارسی

ماسک زده


ماسک شده، ماسک زده


انگلیسی به انگلیسی

• disguised, camouflaged, hidden; protected by covering up; covered by a mask; marked by the use of masks (at a ball)
someone who is masked is wearing a mask.

دیکشنری تخصصی

[پلیمر] محافظت شده

مترادف و متضاد

ماسک زده (صفت)
masked

جملات نمونه

1. three masked men robbed the bank
سه مرد نقاب دار بانک را زدند.

2. trees masked the white house
درختان،خانه ی سفید را پوشانده بودند.

3. he had masked his hatred
او تنفر خود را نهان کرده بود.

4. the boxes were masked before shipment with tough paper
پیش از ارسال،جعبه ها با کاغذ محکم روکش شده بودند.

5. They were held captive by masked gunmen.
[ترجمه ترگمان]آن ها توسط افراد مسلح نقاب دار اسیر شده بودند
[ترجمه گوگل]آنها توسط مردان مسلح دستگیر شده اسیر شده بودند

6. There have been reports of a masked man prowling in the neighbourhood.
[ترجمه ترگمان]در این حوالی گزارشی از یک مرد نقاب دار دیده می شود که در آن پرسه می زند
[ترجمه گوگل]گزارش شده است که مردی دست و پا چلفتی در محله است

7. He surprised a masked intruder in the kitchen.
[ترجمه ترگمان]او یک فرد ناشناس را در آشپزخانه غافلگیر کرد
[ترجمه گوگل]او در یک آشپزخانه یک مزاحم مخفی را شگفت زده کرد

8. We're going to a masked ball.
[ترجمه ترگمان]ما داریم میریم به یه مجلس رقص با ماسک
[ترجمه گوگل]ما به یک توپ ماسک می رویم

9. In the hold-up, a masked youth threatened the bank staff with a gun.
[ترجمه ترگمان]در انبار، یک جوان نقاب دار، کارکنان بانک را با اسلحه تهدید کرد
[ترجمه گوگل]جوانان دست و پا گیر، کارکنان بانک را با یک اسلحه تهدید کردند

10. Masked youths threw stones and fire-bombs.
[ترجمه ترگمان]جوانان نقاب دار به پرتاب سنگ و آتش پرداختند
[ترجمه گوگل]جوانان پوشیده از سنگ ها و بمب های آتش گرفته اند

11. The sight of the masked gunman made my blood freeze.
[ترجمه ترگمان]دیدن مرد مسلح نقاب دار خون مرا متوقف کرد
[ترجمه گوگل]بینظم مسلح مخملی باعث خونریزی من شد

12. Masked raiders carried out a bank robbery today.
[ترجمه ترگمان] اونا امروز یه دزدی بانک رو انجام دادن
[ترجمه گوگل]امروز مهاجمان مخرب امروز سرقت بانک را انجام دادند

13. Masked robbers broke in, tied him up, and made off with $000.
[ترجمه ترگمان]دزدهای ماسک زده وارد شدن و اونو بستن و با ۱۰۰۰ دلار پول در آوردن
[ترجمه گوگل]دزدان درهم شکسته درهم ریختند، او را گره زدند و با $ 000 ساخته شدند

14. Suddenly two masked gunmen burst into the shop and demanded all the cash in the till.
[ترجمه ترگمان]ناگهان دو مرد مسلح نقابدار وارد مغازه شدند و همه پول نقد را مطالبه کردند
[ترجمه گوگل]ناگهان دو مرد مسلح دستگیر شده به فروشگاه رفتند و خواستار پول نقد در روز شدند

پیشنهاد کاربران

نقابدار. [ ن ِ ] ( نف مرکب ) مستور. پرده پوش. ( آنندراج ) . که نقاب بر رخ افکنده است تا شناخته نشود. نقاب پوش. که رخ در نقاب نهفته است. ماسک دار :
خورشید وگر نقاب دار است
منقل معشوق برکنار است.
کلیم ( آنندراج ) .


کلمات دیگر: