کلمه جو
صفحه اصلی

langley


لنگ لی (معیار سنجش تابشگری خورشید برابر با یک کالری کوچک در هر سانتی مترمربع)، واحد تشعشع خورشید مساوی یک گرم کالری در هرسانتیمتر مربع از سطح غیر متشعشع

انگلیسی به فارسی

واحد تشعشع خورشید مساوی یک گرم کالری در هرسانتیمتر مربع از سطح غیر متشعشع


لنگلی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a unit of illumination used for measuring solar radiation, equal to one small calorie per square centimeter.

• unit of solar radiation equivalent to one gram calorie per square centimeter of irradiated surface

دیکشنری تخصصی

[پلیمر] لانگلی(واحد سنجش انرژی آفتاب بر واحد سطح که معادل یک گرم کالری بر سانتیمتر مربع است)
[آب و خاک] لانگلی

جملات نمونه

1. Officer Langley acted as a decoy to catch the rapist.
[ترجمه ترگمان]افسر \"لانگلی\" به عنوان یه طعمه برای گرفتن متجاوز اقدام کرد
[ترجمه گوگل]افسر لنگلی به عنوان یک طعمه برای گرفتن مهاجم عمل کرد

2. Langley Point and White Horses producing a few whiting and dabs to black lug.
[ترجمه ترگمان]Langley پوینت و اسب های سفید کمی سفید کننده را تولید می کنند و بر روی قسمت های سیاه آن را پاک می کنند
[ترجمه گوگل]لانگلی نقطه و اسب سفید سفید تولید چند غلیظ و dabs به چاقو سیاه

3. Mark Langley had previously been wrongly identified as the aggressor.
[ترجمه ترگمان]پیش از این مارک لانگلی به اشتباه به عنوان مهاجم معرفی شده است
[ترجمه گوگل]Mark Langley قبلا به عنوان متجاوز شناخته شده است

4. But that was under the direct control of Langley.
[ترجمه ترگمان] ولی این تحت کنترل مستقیم \"لانگلی\" بود
[ترجمه گوگل]اما این تحت کنترل مستقیم لانگلی بود

5. He had nobody back in Langley who would be willing to fight his corner.
[ترجمه ترگمان]اون کسی رو نداشت که توی اداره مبارزه کنه که حاضر بود با اون گوشه مبارزه کنه
[ترجمه گوگل]او هیچ کس را در لنگلی نگذاشته است که می خواهد با گوشه ی خود مبارزه کند

6. Parmenter took the Agency shuttle bus back to Langley.
[ترجمه ترگمان]Parmenter اتوبوس شاتل را به لانگلی گرفت
[ترجمه گوگل]پارمینتر اتوبوس اتوبوس آژانس را به لانگلی برد

7. The crowd parted as Governor Langley walked to the stage.
[ترجمه ترگمان]جمعیت چون فرماندار از هم جدا شدند، از هم جدا شدند
[ترجمه گوگل]جمعیت به عنوان فرماندار لنگلی به مرحله اجرا رفت

8. Langley pulled off a major surprise by beating title-chasing Gretna 2-1 away from home, despite having a man sent off.
[ترجمه ترگمان]با وجود اینکه مردی از خانه اخراج شد، Langley با شکست دادن title ۲ بر ۱ در فاصله ۲ بر ۱ از خانه متعجب شد
[ترجمه گوگل]لنگلی، با وجود اینکه یک مرد فرستاده شده بود، غافلگیری بزرگی کرد

9. I came to recover from calling at Langley Dene.
[ترجمه ترگمان] اومدم تا از تماس با \"لانگلی\" خسته بشم
[ترجمه گوگل]من از لانگلین دین خواستم که بهبود پیدا کنم

10. Similarly, Fisher and Langley use anatomical data to classify phyla.
[ترجمه ترگمان]به همین ترتیب، فیشر و لانگلی از داده های تشریحی برای دسته بندی phyla استفاده می کنند
[ترجمه گوگل]به طور مشابه، فیشر و لانگلی از داده های تشریحی برای طبقه بندی فیل ها استفاده می کنند

11. All over Langley and Miami they were still formulating plans to hit Fidel.
[ترجمه ترگمان]همه over و میامی هنوز در حال تنظیم برنامه هایی بودند که فیدل را کتک بزنند
[ترجمه گوگل]در سراسر لانگلی و میامی آنها هنوز طرح هایی برای فیدل داشتند

12. Michael Finneran, a spokesman for NASA Langley Research Center, issued a simple statement about Joseph's essay to FoxNews. com.
[ترجمه ترگمان]مایکل Finneran، سخنگوی مرکز تحقیقات ناسا، بیانیه ای ساده در مورد مقاله جوزف به FoxNews منتشر کرد com
[ترجمه گوگل]مایکل فینرن، سخنگوی مرکز تحقیقات ناسا لنگلی، بیانیه ای ساده در مورد مقاله یوسف به FoxNews صادر کرد کام

13. But the researchers at Langley think their mechanical system has a number of advantages.
[ترجمه ترگمان]اما محققان در Langley فکر می کنند که سیستم مکانیکی آن ها دارای چند مزیت است
[ترجمه گوگل]اما محققان لنگلی معتقدند سیستم مکانیکی آنها دارای مزایایی است

14. Langley proved an important result in 199 but sometimes its dominant condition is not applicable.
[ترجمه ترگمان]لانگلی نتایج مهمی را در ۱۹۹ مورد نشان داد اما گاهی شرایط حاکم آن قابل اجرا نیست
[ترجمه گوگل]لنگلی نتیجه مهمی در سال 199 ثابت کرد اما گاهی اوقات شرایط غالب آن قابل اجرا نیست

15. The sales provided the money Langley needed to buy new equipment for the observatory.
[ترجمه ترگمان]فروش پول لازم برای خرید تجهیزات جدید برای رصدخانه را فراهم کرد
[ترجمه گوگل]این فروش پول لنگلی را برای خرید تجهیزات جدید برای رصدخانه فراهم کرد


کلمات دیگر: