1. adult education
آموزش بزرگسالان
2. parents who kept their adult children under their sway
والدینی که فرزندان بالغ خود را تحت سلطه ی خود نگه می دارند
3. he spent his life in kashan as a child and in tehran as an adult
خردسالی خود را در کاشان و بزرگسالی خود را در تهران گذراند.
4. An adult under British law is someone over 18 years old.
[ترجمه ...] طبق قانون بریتانیا فرد بالغ کسی است که بیشتر از 18 سال سن دارد.
[ترجمه شهداد لا] بر اساس قانون بریتانیاشخص بالغ طبق قانون بیشتر از 18سال باید داشته باشد
[ترجمه Mani] طبق قانون بریتانیا کسی بالغ است که سنش بالا 18 سال باشد
[ترجمه ترگمان]یک فرد بالغ تحت قانون بریتانیا فردی بالغ بر ۱۸ سال است
[ترجمه گوگل]یک فرد بالغ تحت قانون بریتانیا کسی است که بیش از 18 سال دارد
5. Anyone over eighteen years of age counts as adult.
[ترجمه ترگمان]هر کسی که بیش از هیجده سال سن داشته باشد، بالغ است
[ترجمه گوگل]هرکسی بیش از هجده سال سن به عنوان بزرگسال شناخته می شود
6. Children under 14 must be accompanied by an adult.
[ترجمه ترگمان]کودکان زیر ۱۴ سال باید به همراه یک بزرگ سال همراه باشند
[ترجمه گوگل]کودکان زیر 14 سال باید با یک بزرگسال همراه شوند
7. Children quickly get bored by adult conversation.
[ترجمه ترگمان]کودکان به سرعت از مکالمه بزرگسالان خسته می شوند
[ترجمه گوگل]بچه ها به سرعت با مکالمه بزرگسالان خسته می شوند
8. She was very sympathetic to the problems of adult students.
[ترجمه محمد] او نسبت به مشکلات دانشجویان بالغ مهربان است
[ترجمه ترگمان]او نسبت به مشکلات دانشجویان بزرگ سال بسیار دلسوز بود
[ترجمه گوگل]او به مشکلات دانشجویان بالغ بسیار علاقه داشت
9. Far more resources are needed to improve adult literacy.
[ترجمه ترگمان]منابع بیشتری برای بهبود سواد بزرگسالان لازم است
[ترجمه گوگل]برای افزایش سواد بالایی نیاز به منابع بیشتری وجود دارد
10. The adult can be readily distinguished by its orange bill.
[ترجمه ترگمان]فرد بالغ می تواند به راحتی با توجه به قبض نارنجی آن تشخیص داده شود
[ترجمه گوگل]بزرگسالان می توانند به راحتی با لایۀ پرتقال خود متمایز شوند
11. Children who behave badly are rejecting adult values.
[ترجمه ترگمان]کودکانی که بد رفتار می کنند مقادیر بزرگسالان را رد می کنند
[ترجمه گوگل]کودکانی که به شدت رفتار می کنند، ارزش های بالغ را رد می کنند
12. The little boy felt strange amid so many adult people.
[ترجمه ترگمان]پسر کوچک در میان این همه آدم بالغ احساس عجیبی داشت
[ترجمه گوگل]پسر کوچولو در میان بسیاری از افراد بزرگسال احساس عجیب کرد
13. This boom in adult education, in turn, helps to raise the intellectual standard of the whole country.
[ترجمه ترگمان]این جهش در آموزش بزرگسالان به نوبه خود به افزایش استاندارد معنوی کل کشور کمک می کند
[ترجمه گوگل]این رونق در آموزش بزرگسالان، به نوبه خود، به ارتقاء سطح فکری کل کشور کمک می کند
14. Over one-quarter of the adult population are not fully literate.
[ترجمه ترگمان]بیش از یک چهارم جمعیت بزرگ سال به طور کامل باسواد نیستند
[ترجمه گوگل]بیش از یک چهارم جمعیت بالغ به طور کامل سواد ندارند
15. She has diminutive hands for an adult.
[ترجمه ترگمان]اون دستای کوچیکی برای یه بزرگ سال داره
[ترجمه گوگل]او یک دست کوچک برای یک بزرگسال دارد
16. His behaviour is not particularly adult.
[ترجمه ترگمان]رفتارش خیلی بزرگ نیست
[ترجمه گوگل]رفتار او به خصوص بزرگسال نیست
17. Most adult education centres offer computing courses.
[ترجمه ترگمان]اکثر مراکز آموزش بزرگسالان دوره های کامپیوتر ارائه می کنند
[ترجمه گوگل]اکثر مراکز آموزش بزرگسالان دوره های محاسباتی را ارائه می دهند
18. Children must be accompanied by an adult.
[ترجمه ترگمان]کودکان باید توسط یک بزرگ سال همراه باشند
[ترجمه گوگل]کودکان باید با یک بزرگسال همراه شوند