هموار سازی، تسطیح، برابر سازی، تعدیل
levelling
هموار سازی، تسطیح، برابر سازی، تعدیل
انگلیسی به فارسی
تسطیح، درست
انگلیسی به انگلیسی
• act of making level; equalizing; destroying; knocking down; flattening; act of using a level balancing
دیکشنری تخصصی
[سینما] تراز کردن
[عمران و معماری] ترازیابی - تراز کردن - تسطیح
[زمین شناسی] ترازیابی -تراز کردن، تسطیح
[پلیمر] ترازبندی
[عمران و معماری] ترازیابی - تراز کردن - تسطیح
[زمین شناسی] ترازیابی -تراز کردن، تسطیح
[پلیمر] ترازبندی
جملات نمونه
1. House prices now seem to be levelling off after the steep rises of the last few years.
[ترجمه ترگمان]اکنون به نظر می رسد که قیمت خانه پس از افزایش شدید چند سال گذشته در حال کاهش است
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد قیمت های خانه پس از افزایش شدید چند سال گذشته، کاهش می یابد
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد قیمت های خانه پس از افزایش شدید چند سال گذشته، کاهش می یابد
2. Teachers are accused of levelling standards down to suit the needs of less able students.
[ترجمه ترگمان]معلمان متهم به levelling استانداردهای پایین برای نیازهای دانش آموزان کم تر هستند
[ترجمه گوگل]معلمان نسبت به نیازهای دانش آموزان کم توان متعهد شده اند که استانداردها را با هم مقایسه کنند
[ترجمه گوگل]معلمان نسبت به نیازهای دانش آموزان کم توان متعهد شده اند که استانداردها را با هم مقایسه کنند
3. Inflation is finally levelling out at around 11% a month.
[ترجمه ترگمان]تورم در نهایت در حدود ۱۱ درصد در ماه کاهش می یابد
[ترجمه گوگل]در نهایت تورم در حدود 11 درصد در ماه است
[ترجمه گوگل]در نهایت تورم در حدود 11 درصد در ماه است
4. In short a process of levelling up rather than the levelling down anticipated by many critics of comprehensive provision.
[ترجمه ترگمان]به طور خلاصه، فرآیند of به جای آن که the شود که توسط بسیاری از منتقدان یک ماده جامع پیش بینی شده است
[ترجمه گوگل]به طور خلاصه، فرآیند تطبیق دادن به جای تسطیح کردن پیش بینی شده توسط منتقدان بسیاری از ارائه جامع
[ترجمه گوگل]به طور خلاصه، فرآیند تطبیق دادن به جای تسطیح کردن پیش بینی شده توسط منتقدان بسیاری از ارائه جامع
5. This same levelling principle had been behind the creation of the Zaragoza Military Academy and was now applied to politics.
[ترجمه ترگمان]این اصل levelling در پس ایجاد آکادمی نظامی Zaragoza بود و در حال حاضر برای سیاست به کار گرفته شد
[ترجمه گوگل]این اصل همانند سازی بود که پشت سر گذاشتن آکادمی نظامی ساراگوس بود و اکنون به سیاست اعمال می شود
[ترجمه گوگل]این اصل همانند سازی بود که پشت سر گذاشتن آکادمی نظامی ساراگوس بود و اکنون به سیاست اعمال می شود
6. No such levelling off has been identified in the proximal colon.
[ترجمه ترگمان]چنین levelling در the مجاور شناسایی نشده است
[ترجمه گوگل]چنین رویکردی در کولون پروگزیمال مشخص نشده است
[ترجمه گوگل]چنین رویکردی در کولون پروگزیمال مشخص نشده است
7. We served our apprenticeship in skinning, levelling, cutting and throwing.
[ترجمه ترگمان]ما در حال کندن پوست کندن، کندن و پرتاب کردن و پرتاب کردن، بودیم
[ترجمه گوگل]ما کارآموزی خود را در پوست کردن، درست کردن، برش دادن و پریدن انجام دادیم
[ترجمه گوگل]ما کارآموزی خود را در پوست کردن، درست کردن، برش دادن و پریدن انجام دادیم
8. Fully-automated levelling of the outriggers and ballasting with advanced keyhole technology increases the quick readiness for operation of the crane.
[ترجمه ترگمان]levelling کاملا خودکار of و بالاست با سوراخ کلید پیشرفته، آمادگی سریع برای بهره برداری از جرثقیل را افزایش می دهد
[ترجمه گوگل]سطح کاملا اتوماتیک outrigger ها و بالستینگ با تکنولوژی پیشرفته کلید های سوراخ سرعت آمادگی سریع برای بهره برداری از جرثقیل را افزایش می دهد
[ترجمه گوگل]سطح کاملا اتوماتیک outrigger ها و بالستینگ با تکنولوژی پیشرفته کلید های سوراخ سرعت آمادگی سریع برای بهره برداری از جرثقیل را افزایش می دهد
9. Broncos came close to levelling the scores just before half-time but a Shane Rodney knock-on helped Castleford to hold firm.
[ترجمه ترگمان]Broncos نزدیک به نصف زمان بود، اما شین \"شین رادنی\" به Castleford کمک کرد تا شرکت را نگه دارد
[ترجمه گوگل]Broncos نزدیک به درست کردن نمرات درست قبل از نیمه نهایی بود، اما ضربه Shane Rodney به Castleford کمک کرد تا شرکت کند
[ترجمه گوگل]Broncos نزدیک به درست کردن نمرات درست قبل از نیمه نهایی بود، اما ضربه Shane Rodney به Castleford کمک کرد تا شرکت کند
10. The philosophy of levelling up rather than dumbing down extends to education.
[ترجمه ترگمان]فلسفه of به جای dumbing، به آموزش و پرورش تعمیم می یابد
[ترجمه گوگل]فلسفه تطبیق دادن به جای تسخیر کردن به آموزش، گسترش می یابد
[ترجمه گوگل]فلسفه تطبیق دادن به جای تسخیر کردن به آموزش، گسترش می یابد
11. In gravimetry and levelling observations. there exist the important information of gravity field and vertical component of geometrical position.
[ترجمه ترگمان]در gravimetry و levelling کردن مشاهدات اطلاعات مهم میدان ثقل و مولفه های عمودی موقعیت هندسی وجود دارد
[ترجمه گوگل]در گرانوی و مشاهدات سطح اطلاعات مهم میدان مغناطیسی و بخش عمودی موقعیت هندسی وجود دارد
[ترجمه گوگل]در گرانوی و مشاهدات سطح اطلاعات مهم میدان مغناطیسی و بخش عمودی موقعیت هندسی وجود دارد
12. Trade, having fallen precipitately, is levelling off (see article).
[ترجمه ترگمان]تجارت که به سرعت کاهش یافته است (مراجعه به ماده)
[ترجمه گوگل]تجارت، افتاده به شدت کاهش یافته است (نگاه کنید به مقاله)
[ترجمه گوگل]تجارت، افتاده به شدت کاهش یافته است (نگاه کنید به مقاله)
13. It inculcated universal asceticism and social levelling in its crudest form.
[ترجمه ترگمان]این کار، ریاضت جهانی و levelling اجتماعی را در بدترین شکل خود ایجاد می کند
[ترجمه گوگل]آن را در قالب خالص ترین شکل، به تحقق بخشیدن به توطئه جهانی و انحراف اجتماعی تبدیل کرد
[ترجمه گوگل]آن را در قالب خالص ترین شکل، به تحقق بخشیدن به توطئه جهانی و انحراف اجتماعی تبدیل کرد
14. The new XJ incorporates an enhanced self - levelling air suspension system.
[ترجمه ترگمان]The جدید، سیستم تعلیق از خود گردان را در بر می گیرد
[ترجمه گوگل]XJ جدید شامل یک سیستم تعلیق هوا افزایش یافته است
[ترجمه گوگل]XJ جدید شامل یک سیستم تعلیق هوا افزایش یافته است
15. But the signs are that the upward curve is levelling out.
[ترجمه ترگمان]اما نشانه ها حاکی از آن هستند که منحنی رو به بالا در حال خاموش شدن است
[ترجمه گوگل]اما نشانه های آن این است که منحنی رو به بالا است
[ترجمه گوگل]اما نشانه های آن این است که منحنی رو به بالا است
پیشنهاد کاربران
همتراز کردن
سطح بندی؛ تعیین سطح؛
( تعدیل؛ تسطیح؛ متعادل سازی؛ هموارسازی؛ ترازیابی؛ ترازبندی؛ اندازه گیری تفاوت سطح )
( تعدیل؛ تسطیح؛ متعادل سازی؛ هموارسازی؛ ترازیابی؛ ترازبندی؛ اندازه گیری تفاوت سطح )
کلمات دیگر: