کلمه جو
صفحه اصلی

rectangular


معنی : مستطیل، راست گوشه، مستطیلی، قائم الزاویه، بشکل راست گوشه
معانی دیگر : راست گوشه ای

انگلیسی به فارسی

مستطیلی، راست گوشه، قائم الزاویه


مستطیل، بشکل راست گوشه


مستطیل شکل، مستطیل، مستطیلی، راست گوشه، قائم الزاویه، بشکل راست گوشه


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: rectangularly (adv.), rectangularity (n.)
(1) تعریف: having the shape of a rectangle.

(2) تعریف: of a solid figure, having a rectangle as base.

(3) تعریف: having or forming a right angle.

• in the shape of a rectangle, in the shape of a parallelogram with four right angles
something that is rectangular is shaped like a rectangle.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] مستطیلی - راست گوشه
[برق و الکترونیک] مستطیلی
[ریاضیات] مستطیلی، مستطیل شکل، قائم الزاویه، راست گوشه، متعامد، مستطیل
[پلیمر] چهارگوشه

مترادف و متضاد

مستطیل (صفت)
oblong, rectangular

راست گوشه (صفت)
rectangular, orthogonal

مستطیلی (صفت)
rectangular

قائم الزاویه (صفت)
rectangular

بشکل راست گوشه (صفت)
rectangular

جملات نمونه

1. Cut each rectangular cake in half widthways.
[ترجمه ترگمان]هر کیک مستطیلی را در نیمه widthways ببرید
[ترجمه گوگل]هر کیک مستطیلی را به نصف عرض ببرید

2. He put a rectangular box on the table.
[ترجمه ترگمان]او یک جعبه مستطیلی را روی میز گذاشت
[ترجمه گوگل]او یک جعبه مستطیلی روی میز گذاشت

3. Two paths crossed the rectangular field, forming a neat St Andrew's Cross of down-trodden grass.
[ترجمه ترگمان]دو کوره راه از میدان rectangular عبور کرد و صلیب سنت آندره را از روی چمن های لگدمال شده تشکیل داد
[ترجمه گوگل]دو مسیر از میدان مستطیلی عبور می کردند و صلیب سنت اندرو شسته و رفته از چمن رو به پایین را تشکیل می دادند

4. At the stairs a short hall bisected the rectangular corridor, leading to the bathroom on the other side.
[ترجمه ترگمان]در طبقه پایین، یک هال کوتاه، یک راهرو کوتاه، که به طرف حمام می رفت، به دست شویی افتاد
[ترجمه گوگل]در پله ها یک سالن کوتاه، راهرو مستطیلی را به هم متصل کرد، که منجر به حمام در طرف دیگر می شود

5. I used a very interesting rectangular frame, with a marquetry inlay.
[ترجمه ترگمان]من از یک کادر مستطیل شکل بسیار جالب استفاده کردم، با یک marquetry inlay
[ترجمه گوگل]من یک چارچوب مستطیلی بسیار جالب با استفاده از جواهرات تزئینی استفاده کردم

6. Properties within this unit are long and rectangular and there are traces of ridge and furrow in them.
[ترجمه ترگمان]ویژگی ها در این واحد دراز و مستطیلی هستند و نشانه هایی از صخره و شیار در آن ها وجود دارد
[ترجمه گوگل]خواص درون این واحد طولانی و مستطیلی است و در آنها ردیف و حفره وجود دارد

7. Another possibility is to place two rectangular cakes together to make a football pitch.
[ترجمه ترگمان]یک احتمال دیگر این است که دو کیک مستطیل شکل را کنار هم قرار دهید تا یک زمین فوتبال درست کنید
[ترجمه گوگل]امکان دیگر این است که دو کیک مستطیلی را به هم بزنید تا زمین فوتبال را بسازید

8. A flat, rectangular building at one end housed the entrance, reception area, and administrative offices.
[ترجمه ترگمان]یک ساختمان مسطح و مستطیلی در یک طرف محل ورودی، منطقه پذیرش و ادارات اجرایی قرار داشت
[ترجمه گوگل]یک ساختمان مسطح مستطیلی در یک طرف، ورودی، محل پذیرش و دفاتر اداری داشت

9. The temple is easily identifiable by its long, rectangular Central Court, in this case oriented north-north-east to south-south-west.
[ترجمه ترگمان]این معبد به راحتی توسط دادگاه مرکزی بلند و مستطیلی شکل می گیرد که در شمال - شمال شرقی - شمال شرقی - غرب - غرب قرار دارد
[ترجمه گوگل]معبد به وسیله دادگاه مرکزی طولانی و مستطیلی به راحتی قابل شناسایی است، در این مورد از شمال-شمال-شرق تا جنوب-جنوب-غرب

10. Prices on request Right: A rectangular concrete pool designed by Buckingham to make the most of a walled garden.
[ترجمه ترگمان]قیمت تقاضا: یک استخر سیمانی مستطیلی که توسط باکینگم طراحی شده بود تا the باغ محصور را بسازد
[ترجمه گوگل]قیمت های درخواست Right یک استخر بطری مستطیلی طراحی شده توسط باکینگهام برای به دست آوردن بیشتر از یک باغ دیواره

11. It was that rectangular piece of cardboard that musical compact discs used to come in.
[ترجمه ترگمان]آن تکه مقوا بود که دیسک های فشرده موسیقی که برای ورود به آن به کار می رفتند
[ترجمه گوگل]این بود که قطعه مستطیلی از مقوا که دیسک های فشرده موسیقی مورد استفاده قرار گرفت

12. On each landing, a small rectangular settling tank was provided as a sediment trap.
[ترجمه ترگمان]در هر پاگرد، یک مخزن ته نشینی مستطیلی کوچک به عنوان یک تله رسوب در نظر گرفته شد
[ترجمه گوگل]در هر فرود، یک مخزن کوچک مستطیلی به عنوان یک تله رسوب ارائه شده است

13. Another possibility is to place two rectangular cakes together to make a football pitch. Cover them in green icing sugar.
[ترجمه ترگمان]یک احتمال دیگر این است که دو کیک مستطیل شکل را کنار هم قرار دهید تا یک زمین فوتبال درست کنید آن ها را با شکر و شکر سبز بپوشانید
[ترجمه گوگل]امکان دیگر این است که دو کیک مستطیلی را به هم بزنید تا زمین فوتبال را بسازید آنها را در شکر قرمز سبز قرار دهید

14. On each plain scarlet wing shell is a rectangular white cloth patch edged on each side with narrow white lace.
[ترجمه ترگمان]روی هر یک از خانه های سفید رنگ، یک تکه پارچه ابریشمی سفید که روی هر دو طرف کشیده شده بود با تورهای باریک سفید رنگ به چشم می خورد
[ترجمه گوگل]در هر پوسته ی شفاف ساده، یک پچ سفید پارچه مستطیلی است که در هر طرف با توری سفید سفید تزیین شده است

پیشنهاد کاربران

چهار گوش

In shape of rectangle


کلمات دیگر: