کلمه جو
صفحه اصلی

tenacity


معنی : چسبندگی، سختی، سفتی، سر سختی، اصرار
معانی دیگر : محکمی، استحکام

انگلیسی به فارسی

سختی، سفتی، چسبندگی، اصرار، سرسختی


سختی، اصرار، سر سختی، چسبندگی، سفتی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: the quality or condition of being tenacious.
مترادف: hardiness, strength, tenaciousness, toughness
مشابه: grit, nerve, persistence, power, resilience, vigor, zeal

- She never lost sight of her goal, and that tenacity is something I admire.
[ترجمه ترگمان] او هرگز هدف خود را از دست نداده و این سرسختی چیزی است که من تحسینش می کنم
[ترجمه گوگل] او هرگز هدفش را از دست نداده است و این استحکام چیزی است که من تحسین می کنم

• clutching, grasping; stubbornness

دیکشنری تخصصی

[نساجی] قوام - پایداری - استحکام الیاف - استحکام ویژه - قدرت مخصوص
[پلیمر] استحکام کششی(نساجی)، قدرت الیاف بر واحد شماره نخ

مترادف و متضاد

چسبندگی (اسم)
stick, adherence, cohesion, tenacity, pastiness

سختی (اسم)
resistance, hardship, privation, rigor, intensity, calamity, distress, severity, violence, tenacity, adversity, hardness, difficulty, trouble, discomfort, rigidity, inclemency, solidity, intension, obstruction, complication, problem, cumber, implacability, inexorability, inflexibility, rigorism

سفتی (اسم)
tension, tenacity, hardness, density, rigidity, solidity, firmness, stiffness, tightness, fastness, toughness

سر سختی (اسم)
tenacity, subsistence, obstinacy, endurance, recalcitrance, recalcitrancy, pertinacity

اصرار (اسم)
persistence, perseverance, tenacity, importunity, persistency, insistence, yen, insistency

diligence, stubbornness


Synonyms: application, backbone, chutzpah, clock, courage, determination, doggedness, firmness, grit, guts, gutsiness, guttiness, heart, inflexibility, intestinal fortitude, intransigence, moxie, nerve, obduracy, obstinacy, perseverance, persistence, pertinacity, resoluteness, resolution, resolve, spunk, starch, staunchness, steadfastness, stick-to-itiveness, stomach, strength of purpose, true grit, what it takes, willfulness


Antonyms: indifference, irresolution, slackness, weakness


جملات نمونه

1. Good luck is another name for tenacity of purpose.
[ترجمه ترگمان]شانس خوب، نام دیگری برای سرسختی هدف است
[ترجمه گوگل]موفق باشید نام دیگری برای استقامت هدف است

2. Tenacity is the bridge to success.
[ترجمه الهه] قاطعیت پلی برای موفقیت است
[ترجمه ترگمان]tenacity پل موفقیت است
[ترجمه گوگل]قاطعیت پل برای موفقیت است

3. They competed with skill and tenacity.
[ترجمه ترگمان]آن ها با مهارت و سرسختی رقابت می کردند
[ترجمه گوگل]آنها با مهارت و استقامت رقابت کردند

4. She succeeded by virtue of her tenacity rather than her talent.
[ترجمه ترگمان]به جای استعدادش موفق شده بود، به خاطر tenacity او موفق شده بود
[ترجمه گوگل]او به جای تسلیم شدن او به جای استعدادش موفق شد

5. Talent, hard work and sheer tenacity are all crucial to career success.
[ترجمه ترگمان]استعداد، کار سخت و سرسختی محض برای موفقیت شغلی بسیار مهم هستند
[ترجمه گوگل]استعداد، کار سخت و استحکام کامل برای موفقیت حرفه ای بسیار مهم است

6. And they have the tenacity so important in accomplishing anything of value.
[ترجمه ترگمان]و آن ها سرسختی بسیار مهمی در دستیابی به هر چیزی دارند
[ترجمه گوگل]و آنها در تلاش برای انجام هر کاری ارزشمند اهمیت زیادی دارند

7. Here are fine reminders of the tenacity of the Baroque style.
[ترجمه ترگمان]در اینجا یادآور خوبی از سرسختی سبک باروک است
[ترجمه گوگل]در اینجا یادآور خوبی از استقامت سبک باروک است

8. What this illustrates is the tenacity of testators towards formulae which they believe increase the chances of their dispositions being observed.
[ترجمه ترگمان]آنچه که این تصویر نشان می دهد سرسختی of نسبت به فرمولی است که به باور آن ها شانس of را افزایش می دهد
[ترجمه گوگل]آنچه که این نشان می دهد، استحکام تستاتورها نسبت به فرمول هایی است که اعتقاد دارند شانس رعایت نظم آنها افزایش می یابد

9. The next question is the tenacity of a trust in the event of insolvency.
[ترجمه ترگمان]سوال بعدی، سرسختی یک اعتماد در رویداد ورشکستگی است
[ترجمه گوگل]سوال بعدی این است که پایداری اعتماد در مورد ورشکستگی چیست؟

10. He showed great fortitude and tenacity in carrying on his professional work in spite of adversity resulting from enemy action.
[ترجمه ترگمان]او با وجود بدبختی ناشی از اقدام دشمن، قدرت و پایداری زیادی را در حمل و کار حرفه ای خود نشان داد
[ترجمه گوگل]او با وجود ناتوانی ناشی از اقدام دشمن، در انجام کار حرفه ای خود، توانایی و استقامت بسیار خوبی را نشان داد

11. I always admired him for his tenacity of purpose and dedication - and envied his super brain-power.
[ترجمه ترگمان]من همیشه او را به خاطر سرسختی و فداکاری تحسین می کردم و به قدرت فوق العاده او رشک می بردم
[ترجمه گوگل]من همیشه او را برای استقامت هدف و فداکاری او تحسین کردم - و غبطه بر قدرت فوق العاده مغز او

12. Lack of tenacity could be a more accurate diagnosis.
[ترجمه ترگمان]فقدان سرسختی می تواند یک تشخیص دقیق تر باشد
[ترجمه گوگل]عدم استقامت می تواند تشخیص دقیق تر باشد

13. Vigour and tenacity, however, were softened by a talent for propaganda and persuasion.
[ترجمه ترگمان]با این حال، سرسختی و سرسختی با استعداد تبلیغاتی و متقاعد کردن نرم شد
[ترجمه گوگل]با این حال، نیروی و استحکام، توسط یک استعداد برای تبلیغ و تضعیف، تسکین یافته است

14. They have largely vindicated his belief in the tenacity of national identities and the superficiality of ideological systems.
[ترجمه ترگمان]آن ها تا حد زیادی اعتقاد خود را به سرسختی هویت های ملی و the سیستم های ایدئولوژیکی خنثی کرده اند
[ترجمه گوگل]آنها عمدتا اعتقاد خود را به استقامت هویت ملی و سطحی بودن سیستم های ایدئولوژیک دارند

پیشنهاد کاربران

مصری، یکدندگی


پافشاری

پیگیری ، پیگیر بودن
ممارست ( در انجام کاری )

پشتکار


کلمات دیگر: