1. inconsistent with truth
ناسازگار با واقعیت
2. acts which were inconsistent with his promises
اعمالی که با قول های او ناسازگار بود
3. the accused man's inconsistent statements
اظهارات ضد و نقیض متهم
4. The report is inconsistent with the financial statements.
[ترجمه ترگمان]این گزارش با اظهارنامه های مالی همخوانی ندارد
[ترجمه گوگل]این گزارش با صورتهای مالی متناقض است
5. These findings are inconsistent with those of previous studies.
[ترجمه امیر] این یافته ها با مطالعات قبلی متفاوت هستند.
[ترجمه ترگمان]این یافته ها با مطالعات قبلی متناقض هستند
[ترجمه گوگل]این یافته ها با مطالعات قبلی متفاوت است
6. Such behaviour is inconsistent with her high-minded principles.
[ترجمه ترگمان]این رفتار با اصول high متناقض است
[ترجمه گوگل]چنین رفتاری با اصول بلندپروازانه او مخالف است
7. The accounts of the witnesses are inconsistent.
[ترجمه ترگمان]حساب های شهود مخالف هستند
[ترجمه گوگل]حساب های شاهدان متناقض است
8. His dissolute life is inconsistent with his puritan upbringing.
[ترجمه ترگمان]زندگی dissolute با تربیت puritan منافات دارد
[ترجمه گوگل]زندگی نابجا او با تربیت خالصانه او متناقض است
9. The evidence given in court was inconsistent with what he had previously told them.
[ترجمه ترگمان]مدارک ارائه شده در دادگاه با آنچه قبلا به آن ها گفته بود مغایر بود
[ترجمه گوگل]مدارک ارائه شده در دادگاه با آنچه که قبلا به آنها گفته بود متناقض بود
10. Your work is always inconsistent.
[ترجمه ترگمان]کار تو همیشه متناقض بوده
[ترجمه گوگل]کار شما همیشه متناقض است
11. He is inconsistent in his loyalty: sometimes he supports us, sometimes he's against us.
[ترجمه ترگمان]او با وفاداری خودش مخالفت می کند: بعضی وقت ها از ما پشتیبانی می کند، و بعضی وقت ها علیه ما است
[ترجمه گوگل]او در وفاداری خود ناسازگار است: گاهی او از ما حمایت می کند، گاهی اوقات او علیه ما است
12. The team's performance has been highly inconsistent this season.
[ترجمه ترگمان]عملکرد این تیم در این فصل به شدت متناقض بوده است
[ترجمه گوگل]عملکرد تیم در این فصل بسیار متناقض بوده است
13. This legislation is inconsistent with what they call Free Trade.
[ترجمه ترگمان]این قانون با آنچه آن ها تجارت آزاد می نامند مغایر است
[ترجمه گوگل]این قانون با آنچه که آنها تجارت آزاد می نامند، متناقض است
14. Her argument is internally inconsistent.
[ترجمه ترگمان]بحث او به طور داخلی متناقض است
[ترجمه گوگل]استدلال او داخلی است متناقض است
15. His results are inconsistent with the data we produced.
[ترجمه ترگمان]نتایج او با اطلاعاتی که ما تولید کردیم متناقض است
[ترجمه گوگل]نتایج او با اطلاعات تولید شده ما متناقض است