کلمه جو
صفحه اصلی

indoors


در داخل ساختمان یا بنا، به سوی درون، به داخل ساختمان، در خانه، توی خانه، ذرزیر سقف

انگلیسی به فارسی

در خانه،توی خانه،ذرزیر سقف


در داخل خانه


انگلیسی به انگلیسی

قید ( adverb )
• : تعریف: in or into a building, usu. one's home.
متضاد: outdoors
مشابه: inside

- They went indoors when it started to rain.
[ترجمه ترگمان] وقتی شروع به باریدن کرد، آن ها داخل خانه شدند
[ترجمه گوگل] وقتی باران شروع شد، در داخل خانه می رفتند

• inside, in or into a house or building, in an enclosed place
if something happens indoors, it happens inside a building.

دیکشنری تخصصی

[پلیمر] محیط بسته، داخل، تو

مترادف و متضاد

inside


Synonyms: in a house, in a building


جملات نمونه

1. i worked indoors all day
تمام روز را در خانه (ساختمان) کار کردم.

2. we went indoors because rain impended
چون قرار بود باران بیاید به داخل ساختمان رفتیم.

3. I suddenly felt chilled and had to go indoors.
[ترجمه ترگمان]ناگهان احساس سرما کردم و مجبور شدم به خانه بروم
[ترجمه گوگل]ناگهان احساس سردی کردم و مجبور شدم به داخل خانه بروم

4. Let's go indoors and have something to eat.
[ترجمه ترگمان]بیا بریم خونه و یه چیزی بخوریم
[ترجمه گوگل]بیایید بیرون برویم و چیزی بخوریم

5. The plants should be grown indoors until spring, when they can be transplanted outside.
[ترجمه ترگمان]گیاهان باید تا بهار در خانه رشد کنند تا بتوانند از بیرون منتقل شوند
[ترجمه گوگل]گیاهان باید در فصل بهار به رشد در می آیند، زمانی که می توان آنها را در خارج از بدن پیوند زد

6. The rain compelled us to stay indoors.
[ترجمه ترگمان]باران ما را مجبور کرد که در خانه بمانم
[ترجمه گوگل]باران ما را مجبور کرد در داخل خانه بماند

7. The children had been indoors all day, and were getting restless.
[ترجمه ترگمان]بچه ها تمام روز در خانه بودند و بی قرار بودند
[ترجمه گوگل]بچه ها در تمام طول شب داخل خانه بوده اند و بی قرار بوده اند

8. The rain had kept me indoors all weekend and I was beginning to get cabin fever.
[ترجمه ترگمان]باران تمام آخر هفته مرا در خانه نگه داشت و من شروع به تب کلبه کردم
[ترجمه گوگل]باران من تمام تعطیلات آخر هفته را حفظ کرده بود و من شروع به گرفتن تب کابین کردم

9. Bring strawberry plants indoors for an early crop.
[ترجمه ترگمان]گیاهان توت فرنگی را به خاطر یک محصول اولیه به داخل خانه بیاورید
[ترجمه گوگل]گیاهان توت فرنگی در محیط زیست را برای محصول زودرس بیاورید

10. I think perhaps we should go indoors.
[ترجمه ترگمان]فکر کنم بهتره بریم خونه
[ترجمه گوگل]من فکر می کنم شاید ما باید در داخل خانه بمانیم

11. We've been cooped up ( indoors ) for hours because of the rain.
[ترجمه ترگمان]ساعت ها به خاطر باران آن ها را حبس کرده ایم
[ترجمه گوگل]به دلیل بارش باران، ما ساعت ها در داخل خانه مانده ایم

12. The presentation will take place indoors if it's wet.
[ترجمه ترگمان]در صورت مرطوب شدن، این ارائه در داخل خانه رخ خواهد داد
[ترجمه گوگل]ارائه خواهد شد در داخل خانه اگر مرطوب است

13. My missis hates me smoking indoors.
[ترجمه ترگمان]خانم من از من نفرت دارد که در خانه سیگار بکشم
[ترجمه گوگل]مأمورهای من از من متنفر هستند در داخل خانه

14. I always keep indoors by bad weather.
[ترجمه ترگمان]همیشه هوای بد را در خانه نگه می دارم
[ترجمه گوگل]من همیشه در آب و هوای بد نگهداری می کنم

15. You don't need to keep your hat on indoors.
[ترجمه ترگمان]لازم نیست کلاهت را در داخل نگه داری
[ترجمه گوگل]شما لازم نیست کلاه خود را در داخل خانه نگه دارید

go indoors!

به داخل ساختمان برو! داخل شو!


I worked indoors all day.

تمام روز را در خانه (ساختمان) کار کردم.


پیشنهاد کاربران

تفاوت indoor و indoors:
indoor صفت است مثل I lift weights at an indoor gym
indoors قید است مثل I excersice indoors

به سوی درون


داخلی
تو فضای پوشیده

داخلی ، درون فضای بسته

به عنوان مثال دامداران یا کشاورزان شروع به پرورش گاوهایشان در طویله کردند ( به جای اینکه آنها را برای تغذیه و چرا به دشت و مرتع ببرند ) :
Farmers began feeding their cows indoors in order to raise the milk.


کلمات دیگر: