پست ها، پست، مقام، منصب، شغل، بسته پستی، پستخانه، چاپار، ارسال سریع، سمت، صندوق پست، تعجیل، سیستم پستی، مسند، تیر تلفن و غیره، پست نظامی، مجموعه پستی، تیردگل کشتی و امثال آن، مسئوليت، موقعیت، پست کردن، بدیوار زدن، اگهی و اعلان کردن
posts
انگلیسی به فارسی
جملات نمونه
1. guards were walking their posts
نگهبانان در محل های خود قدم می زدند.
2. there are some vacant posts in our bank
در بانک ما چند پست خالی وجود دارد.
3. a silk canopy standing on four posts arched over the bed
آسمانه ای از حریر که بر چهار پایه استوار بود در بالای بستر قرار داشت.
پیشنهاد کاربران
ستون
نوشته ها
کلمات دیگر: