کلمه جو
صفحه اصلی

potatoes

انگلیسی به فارسی

جمع واژه‌ی potato


سیب زمینی، انواع سیب زمینی


جملات نمونه

1. potatoes are sacked right on the farm
سیب زمینی ها را در داخل مزرعه در کیسه می ریزند.

2. potatoes sold by the basket
سیب زمینی هایی که سبدی می فروشند (برحسب وزن)

3. potatoes stored in the basement
سیب زمینی های انبار شده در زیرزمین

4. potatoes were the staple crop of irland
سیب زمینی محصول عمده ی ایرلند بود.

5. boiled potatoes
سیب زمینی آب پز

6. diced potatoes
سیب زمینی بریده شده به صورت مکعب های ریز

7. hilled potatoes
سیب زمینی خاکپوش شده

8. new potatoes
سیب زمینی زودرس

9. peeled potatoes
سیب زمینی پوست کنده

10. jacket potatoes
(انگلیس) سیب زمینی پخته با پوست

11. cream the potatoes and add vinegar
سیب زمینی ها را له کن و رویش سرکه بریز.

12. i fry potatoes in olive oil
سیب زمینی را در روغن زیتون سرخ می کنم.

13. to dig potatoes
سیب زمینی را از زیر خاک درآوردن

14. to skin potatoes
پوست کردن سیب زمینی

15. women grubbed potatoes while men put them in sacks
زن ها از زیر زمین سیب زمینی در می آورند و مردها آن ها را در کیسه می ریختند.

16. a hill of potatoes
کپه ی سیب زمینی

17. a sack of potatoes
یک کیسه سیب زمینی

18. peppered and parsleyed potatoes
سیب زمینی فلفل زده و جعفری زده

19. these lands produce good potatoes
این زمین ها سیب زمینی خوبی می دهند.

20. they delivered a carload of potatoes
آنها یک کامیون سیب زمینی تحویل دادند.

21. a considerable amount of bread and potatoes
مقدار قابل ملاحظه ای نان و سیب زمینی

22. we ate fried chickens and mashed potatoes
ما جوجه ی سرخ کرده و پوره ی سیب زمینی خوردیم.

23. a candid picture of my mother peeling potatoes
عکس طبیعی مادرم در حال پوست کندن سیب زمینی

پیشنهاد کاربران

سیب زمینی ها


کلمات دیگر: