کلمه جو
صفحه اصلی

proteinuria


(پزشکی) وجود پروتئین در پیشاب

انگلیسی به فارسی

(پزشکی) وجود پروتئین در پیشاب


پروتئینوری


انگلیسی به انگلیسی

• presence of protein in the urine (medicine)

جملات نمونه

1. In Bence Jones proteinuria there is an oVerproduction of one type of light chain by a single clone of plasma cells.
[ترجمه ترگمان]در Bence Jones، یک overproduction از یک نوع زنجیره نور با یک کلون از سلول های پلاسما وجود دارد
[ترجمه گوگل]در پروتئینوری Bence Jones پروتئینوری یک تولید یک نوع از زنجیره سبک با کلون یک سلول پلاسما وجود دارد

2. In the case of proteinuria and haematuria these may include urography or morphological studies of urinary red cells, together with renal biopsy.
[ترجمه ترگمان]در مورد پروتیینوری و haematuria این موارد ممکن است شامل urography یا مطالعات مورفولوژیکی سلول های قرمز ادراری همراه با بیوپسی renal باشد
[ترجمه گوگل]در مورد پروتئینوری و هماتوژن ممکن است شامل مطالعات اورگرافی یا مورفولوژیکی سلول های قرمز ادرار همراه با بیوپسی کلیوی باشد

3. Renal biopsies of patients with proteinuria and kidney disease most often are associated with podocyte foot process effacement.
[ترجمه ترگمان]نمونه برداری Renal از بیماران مبتلا به پروتیینوری و بیماری های کلیوی اغلب با پاک سازی فرآیند podocyte همراه است
[ترجمه گوگل]بیوپسی کلیوی بیماران مبتلا به پروتئینوری و بیماری کلیه اغلب با پوسیدگی پودوسیت پاشیده می شود

4. Haematuria and(or) proteinuria presenting during the first 6 months course, the HSP should be diagnosed.
[ترجمه ترگمان]Haematuria و (یا)پروتیینوری در طول ۶ ماه اول ارائه شده اند، باید تشخیص داده شود
[ترجمه گوگل]Hematuria و (یا) پروتئینوری که در طی دوره 6 ماهه ارائه می شود، HSP باید تشخیص داده شود

5. The major clinical manifestation are proteinuria, hypertension, oedema to varying degrees.
[ترجمه ترگمان]علایم بالینی اصلی پروتیینوری، فشار خون بالا، oedema تا درجات مختلف هستند
[ترجمه گوگل]تظاهرات بالینی عمده پروتئینوری، فشار خون بالا، ادم در درجه های مختلف است

6. Herein we assessed the association between proteinuria, graft histology and survival.
[ترجمه ترگمان]در اینجا ما ارتباط بین پروتیینوری، histology graft و زنده ماندن را مورد ارزیابی قرار دادیم
[ترجمه گوگل]در اینجا ما ارتباط پروتئینوری، بافت شناسی و بقا را بررسی کردیم

7. CONCLUSION: Simvastatin can decrease lipidemia, associated to the proteinuria decrease and the protection of renal function.
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری: Simvastatin می تواند lipidemia را کاهش داده، مرتبط با پروتیینوری و حفاظت از عملکرد کلیه
[ترجمه گوگل]نتیجه گیری سیمواستاتین می تواند باعث کاهش میزان لیپیدمی، کاهش پروتئینوری و حفاظت از عملکرد کلیه شود

8. Objective: To observe the effect of irbesartan on proteinuria in benign arteriolar nephrosclerosis patients.
[ترجمه ترگمان]هدف: مشاهده اثر of بر پروتیینوری در بیماران خوش خیم arteriolar خوش خیم
[ترجمه گوگل]هدف بررسی تأثیر واریسارتان بر پروتئینوری در بیماران مبتلا به نارساخوانی آسپیریال آرترئولی

9. Frequent prenatal visits for monitoring maternal lood pressure, proteinuria, and fundal growth and by periodic sonographic estimation of fetal size are recommended.
[ترجمه ترگمان]بازدیدهای مکرر قبل از تولد برای پایش فشار مادرانه مادران، پروتیینوری و رشد fundal و با برآورد تناوبی از اندازه جنین توصیه می شود
[ترجمه گوگل]توصیه های مکرر پیش از تولد برای نظارت بر فشار خون مادرانه، پروتئینوری و رشد فوندال و با برآورد سونوگرافی دوره ای اندازه جنین توصیه می شود

10. To determine whether symptomatic or asymptomatic UTI causes proteinuria or albuminuria.
[ترجمه ترگمان]برای مشخص کردن اینکه آیا علائم نشانه یا asymptomatic uti باعث بهبود پروتیینوری شده است یا خیر
[ترجمه گوگل]برای تعیین اینکه UTI علائم یا بدون علامت باعث پروتئینوری یا آلبومینوری می شود

11. Results Among 42 cases electrophoresis indicated 27 glomerular proteinuria; 15 mixed proteinuria.
[ترجمه ترگمان]نتایج در بین ۴۲ پرونده با الکتروفورز ۲۷ glomerular proteinuria؛ ۱۵ پروتیینوری درهم آمیخته را نشان دادند
[ترجمه گوگل]نتایج: از 42 مورد الکتروفورز، 27 پروتئینوری گلومرولی گزارش شده است 15 پروتئینوری مخلوط

12. These women, however, do not have proteinuria, edema, or convulsions.
[ترجمه ترگمان]با این حال این زنان، پروتیینوری، ادم و یا convulsions ندارند
[ترجمه گوگل]این زنان، با این حال، پروتئینوری، ادم یا تشنج ندارند

13. Other risk factors are smoking, dyslipidemia, proteinuria, glomerular hyperfiltration and dietary factors.
[ترجمه ترگمان]عوامل خطر دیگر سیگار کشیدن، dyslipidemia، پروتیینوری و عوامل رژیم غذایی هستند
[ترجمه گوگل]سایر عوامل خطر سیگار کشیدن، دیس لیپیدمی، پروتئینوری، فریت کننده گلومرولی و عوامل رژیم غذایی است

14. Additional reasons for checking the blood pressure are marked retinopathy or any evidence of proteinuria.
[ترجمه ترگمان]دلایل اضافی برای چک کردن فشار خون retinopathy یا هر مدرک پروتیینوری مشخص شده است
[ترجمه گوگل]دلایل اضافی برای چک کردن فشار خون، رتینوپاتی یا هر گونه شواهدی از پروتئینوری است

پیشنهاد کاربران

دفع پروتئین از طریق ادرار


کلمات دیگر: