کلمه جو
صفحه اصلی

topi

انگلیسی به فارسی

بالا


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: topis
• : تعریف: variant of topee.

جملات نمونه

1. Topi Obadeyi attempted to secure an equaliser in injury-time but Belford was once again aware.
[ترجمه ترگمان]توپی در توپی به منظور ایمن سازی یک ضربه در زمان جراحت تلاش کرد، اما Belford بار دیگر آگاه شد
[ترجمه گوگل]Topi Obadeyi تلاش کرد که در زمان مصدومیت یک تساوی را حفظ کند اما بلفورد دوباره آگاه بود

2. Male topi will also chase topi calves in a fake show of anger, to get their mothers and other females to stay close by.
[ترجمه ترگمان]topi مرد همچنین topi calves را در یک نمایش جعلی از خشم شکار می کنند تا مادران و دختران دیگر را وادار به ماندن در کنار آن ها کنند
[ترجمه گوگل]Topi مرد همچنین گوساله های پرچم را در یک نمایش خشم نشان می دهد تا مادران و دیگر زنان را در کنار هم بگذارد

3. During mating season, male topi antelope trick females with false alarms of nearby danger to boost chances for sex, a new study says.
[ترجمه ترگمان]یک مطالعه جدید می گوید که در طی فصل جفت گیری، مردان نر topi نر با آژیر کاذب خطر نزدیک برای افزایش شانس رابطه جنسی زنان را فریب می دهند
[ترجمه گوگل]در فصل جفتگیری، مرد TOPI بز کوهی ماده ترفند با آلارم کاذب از خطر در این نزدیکی هست برای افزایش شانس را برای رابطه جنسی، یک مطالعه جدید می گوید

4. Nine foreign political leaders will attend, including President Topi of Albania, King Sihamoni of Cambodia, President Bozize of Central African Republic, President Nailatikau of Fiji, etc. .
[ترجمه ترگمان]نه تن از رهبران سیاسی خارجی در این مراسم حضور خواهند داشت، از جمله رئیس جمهور Topi، پادشاه کامبوج، پادشاه کامبوج، رئیس جمهور بوزیزه، رئیس جمهور فیجی، رئیس جمهور فیجی، و غیره
[ترجمه گوگل]نه رهبران سیاسی خارجی حضور خواهند داشت، از جمله رئیس جمهور TOPI آلبانی، پادشاه Sihamoni کامبوج، رئیس جمهور Bozize از جمهوری آفریقای مرکزی، رئیس جمهور Nailatikau از فیجی، و غیره

5. Topi said Albania was happy with the important role that China had played on the world stage and grateful for the contributions China made to world peace and development.
[ترجمه ترگمان]توپی گفت که آلبانی با نقش مهمی که چین در صحنه جهانی ایفا کرده و از سهمی که چین برای صلح و توسعه جهانی ایجاد کرده بود خوشحال بود
[ترجمه گوگل]Topi گفت که آلبانی با نقش مهمی که چین در صحنه جهانی بازی کرده است خوشحال است و از کمک های چین که به صلح و توسعه در جهان رسیده است راضی است

6. Do you remember saying goodbye to him on the wharf with Tim's tiny topi sitting on top of his head to amuse you?
[ترجمه ترگمان]یادت هست با او در بارانداز با تیم کوچک تیم خداحافظی کنی که روی سرش نشسته بود تا تو را سرگرم کند؟
[ترجمه گوگل]آیا شما به یاد داشته باشید که خداحافظی به وی در حیاط خلوت با کوچکترین ویترین نشسته در بالای سر خود را برای سرگرم کردن شما؟

7. Here is Salman Khan in a promotional event for his upcoming film Veer sporting T-shirt combined with a waist coat and a topi .
[ترجمه ترگمان]در اینجا سلمان خان در یک رویداد تبلیغاتی برای ساخت تی - تی - تی وی که با نیم تنه کمر و یک شال کمر تشکیل شده است، آمده است
[ترجمه گوگل]در اینجا سلمان خان در یک رویداد تبلیغاتی برای تی وی پیراهن ورزشی Veer همراه خود را با کت کمربندی و یک Topi قرار داده است

8. This paper reviews the effect of nitrogen input on terrestrial ecosystem carbon pool in recent years, and makes a prospect for research, and at the same time, brings forward some future topi. . .
[ترجمه ترگمان]این مقاله تاثیر ورود نیتروژن بر روی اکو سیستم کربن اکو سیستم در سال های اخیر را بررسی کرده، و یک چشم انداز برای تحقیق ایجاد می کند، و در عین حال، آینده topi آینده را به ارمغان می آورد
[ترجمه گوگل]در این مقاله اثر تأثیر نیتروژن بر روی استخر کربن اکوسیستم زمینی در سال های اخیر مورد بررسی قرار گرفته و چشم انداز تحقیق را بررسی می کند و در عین حال برخی از آثار آینده را به پیش می برد

9. On August 20 Chinese Foreign Minister Yang Jiechi met with Albanian President Bamir Topi in Tirana.
[ترجمه ترگمان]یانگ Jiechi، وزیر امور خارجه چین، در روز ۲۰ اوت با Bamir Topi، رئیس جمهور آلبانی، در تیرانا، دیدار کرد
[ترجمه گوگل]در تاریخ 20 اوت، یانگ جیچی، وزیر امور خارجه چین، بامار Topi، رئیس جمهور آلبانی، در تیرانا دیدار کرد

پیشنهاد کاربران

نوعی گوزن از خانواده تسبه


کلمات دیگر: