کلمه جو
صفحه اصلی

slither


معنی : سریدن، خزیدن، غلتیدن
معانی دیگر : (مانند مار) لول خوردن و جلو رفتن، لولیدن، مارپیچ حرکت کردن، (روی شیب ناصاف یا شنی و لغزان) سریدن، لغزیدن، لخشیدن، پاها را روی زمین کشیدن و راه رفتن، کشان کشان راه رفتن، سراندن، لخشاندن، لغزاندن، لغزش، غلت، اشغال، سنگریزه، تراشه، شکاف

انگلیسی به فارسی

لغزش، غلت، اشغال، سنگریزه، تراشه، شکاف، سریدن،خزیدن، غلتیدن


لغزش، غلتیدن، سریدن، خزیدن


انگلیسی به انگلیسی

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: slithers, slithering, slithered
(1) تعریف: to move by twisting and sliding along a surface.

- The snake slithered across the road.
[ترجمه ترگمان] مار روی جاده خزید
[ترجمه گوگل] مار در سراسر جاده لغزید

(2) تعریف: to move in a sliding, unsteady fashion.

- He slithered down the steep embankment.
[ترجمه ترگمان] از خاکریز بالا خزید
[ترجمه گوگل] او به سمت زمین تند تند رفت
فعل گذرا ( transitive verb )
• : تعریف: to cause to slide or slither.
اسم ( noun )
مشتقات: slithery (adj.)
• : تعریف: a sliding motion.

• slipping and sliding, gliding; snakelike movement
slip and slide; glide or slide in the manner of a snake, move smoothly and silently
if you slither somewhere, you slide along, often in an uncontrolled way.

مترادف و متضاد

سریدن (فعل)
slip, slide, coast, glide, skid, slither

خزیدن (فعل)
shrink, ramp, couch, grovel, worm, snail, slither, crawl, creep, lie up, slime, snake

غلتیدن (فعل)
roll, slither, wallow

slide


Synonyms: coast, crawl, glide, glissade, move, skate, skid, slink, slip, snake, sneak, wriggle


creep by


Synonyms: coast, cower, glide, glissade, go stealthily, gumshoe, lurk, meander, pass quietly, prowl, pussyfoot, shirk, sidle, skitter, skulk, slick, slide, slip, snake, sneak, steal, undulate


جملات نمونه

1. She watched the snake slither away.
[ترجمه ترگمان]او به مار نگاه کرد که در حال غلت خوردن بود
[ترجمه گوگل]او مار را تماشا کرد

2. He let it slither down the roof to the building's guttering.
[ترجمه ترگمان]او اجازه داد که آن را به آرامی از سقف پایین بیاورد و شروع به فرو رفتن کند
[ترجمه گوگل]او اجازه داد تا سقف را به گودال های ساختمان بچرخانند

3. So do I. I slither down the muddy steps leading off the Mudchute embankment.
[ترجمه ترگمان] منم همینطور از پله های گل آلود پایین رفتم و از خاکریز خط آهن عبور کردم
[ترجمه گوگل]پس من هم انجام می دهم مراحل گل آلود را که از زمین خاکی کوه می ریزد، پایین می کشم

4. But they would slither out again, and they would probably do so quite quickly.
[ترجمه ترگمان]اما آن ها دوباره در حال پراکنده شدن بودند، و احتمالا خیلی زود این کار را می کردند
[ترجمه گوگل]اما آنها دوباره از بین می روند و احتمالا این کار را به سرعت انجام می دهند

5. For he was not a man who could slither into any shape required of him.
[ترجمه ترگمان]زیرا او مردی نبود که بتواند به هر شکلی که از او نیاز داشت، غلت بخورد
[ترجمه گوگل]زیرا او مردی نبود که بتواند به شکل مورد نیازش برسد

6. The sleepy snakes lie wreathed around themselves or slither through the hoops of their own skin, their hanks of hemp.
[ترجمه ترگمان]ماره ای خواب آلود دور خود حلقه می زنند، یا از میان حلقه ها پوست خودشان، hanks کنف آن ها را می کشند
[ترجمه گوگل]مارهای خواب آلود در اطراف خود از بین می روند و یا از طریق حلقه های پوست خودشان، چاقوهایشان از کنف می سوزند

7. He and the two Rottweilers slither down the corridor.
[ترجمه ترگمان]او و دو نفر rottweilers از راهرو پایین رفتند
[ترجمه گوگل]او و دو روت وایلیل در کنار راهرو قرار می گیرند

8. Can you slither? Do you dare? A green anaconda, green anaconda. Strike so quick, you're hardly there. A green anaconda, green anaconda.
[ترجمه ترگمان]میتونی بشینی؟ جرات می کنی؟ یک مار افعی سبز و سبز مار تند بدو، به سختی آنجا هستی یک مار افعی سبز و سبز مار
[ترجمه گوگل]آیا می توانید لغزش کنید؟ آیا جرات میکنید؟ Anaconda سبز، Anaconda سبز اعتصاب خیلی سریع، شما به سختی وجود دارد Anaconda سبز، Anaconda سبز

9. Far better for the talented, tentacled monsters to slither onto land before building their interplanetary empire.
[ترجمه ترگمان]بهتر از این است که هیولاهای شیطانی، که پیش از ساختن امپراتوری interplanetary، روی زمین می خزند
[ترجمه گوگل]قبل از ساختن امپراتوری بین پلانتی، برای هیولاهای با استعداد خالص، بهتر است که روی زمین فرود بیایند

10. Tonya screamed when she saw a snake slither across the yard.
[ترجمه ترگمان]هنگامی که یک مار را دید که در حیاط غلت می خورد جیغ کشید
[ترجمه گوگل]تونیا فریاد زد: وقتی مار دید که مار در سرتاسر حیاط پنهان شده است

11. I felt the December air slither down my leg.
[ترجمه ترگمان]هوای ماه دسامبر را احساس کردم
[ترجمه گوگل]احساس کردم که هواپیما در دسامبر به پای من می افتد

12. More often than not, the rattlesnake will slither away in search of a less intimidating foe.
[ترجمه ترگمان]بیشتر از این، مار زنگی در جستجوی یک دشمن کم تر ترسناک حرکت می کند
[ترجمه گوگل]اغلب اوقات، لرزه خیزی در جستجوی یک دشمن کمتر ارعاب می شود

13. They slither while they pass.
[ترجمه ترگمان]ان ها در حالی که از کنارشان عبور می کنند، غلت می خورند
[ترجمه گوگل]آنها در حالی که عبور می کنند، حرکت می کنند

14. Toos would kick the wall next to the sink, and roaches would slither out of the dust and the cracked plaster.
[ترجمه ترگمان]toos به دیوار کنار ظرف شویی ضربه می زد و سوسک ها از گرد و خاک و گچ کف می زدند
[ترجمه گوگل]Toos می تواند دیوار کنار سینک را لگد کند، و رودهای از گرد و غبار و گچ ترک خورده خارج می شوند

The fish slithered among the shallow stones.

ماهی در لابه‌لای سنگ‌های سطح آب حرکت کرد.


A big snake was slithering down the sandy hill.

مار درشتی از تپه‌ی شنی به پایین می‌خزید.


He fell down and slithered over sharp stones.

به زمین افتاد و روی سنگ‌های تیز لیز خورد.


The sled slithered down the bumpy hill.

سورتمه به سوی پایین تپه‌ی پر‌دست‌انداز سر خورد.


پیشنهاد کاربران

تحریف

corruption

distortion

pass or move unobtrusively or smoothly
Synonyms:
slide

slither
Slither means to move in a sideways motion, usually silently.

I stood motionless as the snake slithered by


کلمات دیگر: