آرام، خاموش، بی سر و صدا
hushed
انگلیسی به فارسی
خاموش، صدا در نیاوردن، مخفی نگاه داشتن، ارام شدن، ارامش دادن، خاموش کردن
انگلیسی به انگلیسی
• a hushed place is quiet and peaceful; a literary word.
if you say something in a hushed voice, you say it very quietly.
see also hush.
if you say something in a hushed voice, you say it very quietly.
see also hush.
مترادف و متضاد
having a calm and still silence
Synonyms: muted, calm
جملات نمونه
1. The house seemed muted, hushed as if it had been deserted.
[ترجمه ترگمان]خانه ساکت و ساکت به نظر می رسید، انگار خالی بود
[ترجمه گوگل]خانه به نظر می رسید خاموش، خاموش که اگر آن را ترک شده بود
[ترجمه گوگل]خانه به نظر می رسید خاموش، خاموش که اگر آن را ترک شده بود
2. Sorrow is hushed into peace in my heart like the evening amongthe silent trees.
[ترجمه ترگمان]غم و اندوه در قلب من مثل غروب درختان خاموش و خاموش، خاموش می شود
[ترجمه گوگل]غم و اندوه در قلب من مانند صبح در میان درختان ساکت و خاموش است
[ترجمه گوگل]غم و اندوه در قلب من مانند صبح در میان درختان ساکت و خاموش است
3. A hushed courtroom awaited the verdict.
[ترجمه ترگمان]دادگاه ساکت و خاموش در انتظار رای هیات منصفه بود
[ترجمه گوگل]یک دادگاه خاموش منتظر حکم است
[ترجمه گوگل]یک دادگاه خاموش منتظر حکم است
4. All of us hushed when the President walked in.
[ترجمه ترگمان]وقتی رئیس جمهور وارد شد همه ما ساکت بودیم
[ترجمه گوگل]همه ما در حالی که رئیس جمهور وارد شد خفه شد
[ترجمه گوگل]همه ما در حالی که رئیس جمهور وارد شد خفه شد
5. The mother hushed her noisy child.
[ترجمه ترگمان]مادر بچه پر سر و صدا را ساکت کرد
[ترجمه گوگل]مادرش کودک پر سر و صدا را خاموش کرد
[ترجمه گوگل]مادرش کودک پر سر و صدا را خاموش کرد
6. The children were hushed up by their father.
[ترجمه ترگمان]بچه ها در کنار پدرشان ساکت و ساکت بودند
[ترجمه گوگل]بچه ها توسط پدرشان تعطیل شده بودند
[ترجمه گوگل]بچه ها توسط پدرشان تعطیل شده بودند
7. She stood up to address a hushed courtroom.
[ترجمه ترگمان]او بلند شد و به دادگاه ساکت و ساکت اشاره کرد
[ترجمه گوگل]او ایستاد تا به یک دادگاه خاموش مراجعه کند
[ترجمه گوگل]او ایستاد تا به یک دادگاه خاموش مراجعه کند
8. The whole affair was hushed up by the government.
[ترجمه ترگمان]تمام ماجرا توسط دولت خاموش شده بود
[ترجمه گوگل]تمام امور توسط دولت خنثی شد
[ترجمه گوگل]تمام امور توسط دولت خنثی شد
9. They spoke in hushed tones at the table.
[ترجمه ترگمان]آن ها با صدای خفه ای سر میز حرف می زدند
[ترجمه گوگل]آنها با صدای خاموش در میز صحبت کردند
[ترجمه گوگل]آنها با صدای خاموش در میز صحبت کردند
10. He claimed that the whole affair had been hushed up by the council.
[ترجمه ترگمان]او ادعا می کرد که تمام ماجرا توسط انجمن مخفی شده است
[ترجمه گوگل]او ادعا کرد که تمام این امور توسط شورا خنثی شده است
[ترجمه گوگل]او ادعا کرد که تمام این امور توسط شورا خنثی شده است
11. They were deep in hushed conversation.
[ترجمه ترگمان]آن ها در یک مکالمه با سکوت فرورفته بودند
[ترجمه گوگل]آنها عمیقا در مکالمه خاموش بودند
[ترجمه گوگل]آنها عمیقا در مکالمه خاموش بودند
12. He hushed me with his index finger against his mouth.
[ترجمه ترگمان]او مرا با انگشت اشاره اش روی دهانش گذاشت
[ترجمه گوگل]او انگشت اشاره خود را در برابر دهانش گذاشت
[ترجمه گوگل]او انگشت اشاره خود را در برابر دهانش گذاشت
13. The audience hushed as he stepped onto the stage.
[ترجمه ترگمان]حضار ساکت شدند و او روی صحنه قدم گذاشت
[ترجمه گوگل]وقتی روی صحنه برمی گشت، مخاطب خجالت کشید
[ترجمه گوگل]وقتی روی صحنه برمی گشت، مخاطب خجالت کشید
14. We discussed the situation in hushed whispers.
[ترجمه ترگمان]ما با پچ پچ در این مورد بحث کردیم
[ترجمه گوگل]ما در مورد وضعیت نیشخوارها بحث کردیم
[ترجمه گوگل]ما در مورد وضعیت نیشخوارها بحث کردیم
15. The government hushed the affair up to avoid a public outcry.
[ترجمه ترگمان]دولت برای جلوگیری از فریاد عمومی این موضوع را خاموش کرد
[ترجمه گوگل]حکومت این امر را خنثی کرد تا از اعتراض عمومی اجتناب کند
[ترجمه گوگل]حکومت این امر را خنثی کرد تا از اعتراض عمومی اجتناب کند
پیشنهاد کاربران
1 - She stood up to address a hushed courtroom
2 - He always talks about her in hushed tones
2 - He always talks about her in hushed tones
آرام
quiet
کلمات دیگر: