کلمه جو
صفحه اصلی

incomparably


بطور غیرقابل مقایسه، بدون اینکه نظر داشته باشد

انگلیسی به فارسی

بی نظیر


انگلیسی به انگلیسی

• without any basis for comparison, in a dissimilar manner; without rival, without equal

جملات نمونه

1. Your voice is incomparably more attractive than hers.
[ترجمه ترگمان]صدای تو در مقایسه با صدای تو خیلی جذاب تر از مال او است
[ترجمه گوگل]صدای شما غیر قابل مقایسه تر از آن ها جذاب تر است

2. His second novel was incomparably better than his first.
[ترجمه ترگمان]رمان دوم او به طور غیرقابل قیاس از اولش بهتر بود
[ترجمه گوگل]رمان دوم او غیر قابل مقایسه است بهتر از اولش

3. Her latest book is incomparably better than her earlier ones.
[ترجمه ترگمان]آخرین کتاب او به طور غیرقابل قیاس بهتر از کتاب قبلی اش است
[ترجمه گوگل]آخرین کتاب او بی نظیرتر از آنچه که قبلا داشت، بهتر است

4. In the early-morning sun the incomparably beautiful Shwe Dagon pagoda with its gold-plated spire could be seen from some miles away.
[ترجمه ترگمان]در آفتاب صبحگاهی، Shwe Dagon زیبا و زیبا با مناره طلا آن را می توان از چند مایل آن طرف تر دید
[ترجمه گوگل]در خورشید صبح زود از چند مایل دورتر دیده می شود که بتکده ی شوه دگن بی نظیر زیبا با اسپری طلایی آن دیده می شود

5. Therefore I find them incomparably more beautiful than the domesticated varieties.
[ترجمه ترگمان]از این رو، من آن ها را به طور غیرقابل قیاس به مراتب زیباتر از انواع اهلی شده می یابم
[ترجمه گوگل]بنابراین من آنها را بی نظیر زیبا تر از گونه های مورد علاقه خود می بینم

6. Here were people incomparably worse off than I was, finding what comfort they could at seventy-five cents a night.
[ترجمه ترگمان]در این میان مردمی که از من بدتر بودند بدتر از من بودند، چون دیدند که آن ها در هفتاد و پنج سنت چه آرامشی می توانند داشته باشند
[ترجمه گوگل]در اینجا افرادی بی نظیر بدتر از من بودند، پیدا کردن چه راحتی آنها می تواند در هفتاد و پنج سنت در شب

7. We think that our own race is incomparably superior to any other. . . .
[ترجمه ترگمان]ما فکر می کنیم که نژاد ما به طور غیرقابل قیاس از هر دیگر برتر است
[ترجمه گوگل]ما فکر می کنیم که نژاد خودمان بی نظیر تر از دیگران است

8. The flush valve proved so incomparably better that the trade began to relax its opposition.
[ترجمه ترگمان]دریچه سرخ چنان به طور غیرقابل قیاس ثابت شد که تجارت شروع به آرام کردن مخالفت خود کرد
[ترجمه گوگل]دریچه فلاشینگ به طرز غیر قابل انطباقی بهتر شد که تجارت شروع به مخالفت خود کرد

9. I want probably to pay the incomparably huge price, although I am not afraid.
[ترجمه ترگمان]من به احتمال زیاد به آن قیمت بسیار عظیم نیاز دارم، هر چند که نمی ترسم
[ترجمه گوگل]من می خواهم احتمالا به قیمت بی نظیر عظیم پرداخت کنم، اگرچه نمی ترسم

10. Thesis is important, even was important incomparably once.
[ترجمه ترگمان]Thesis مهم است، حتی یک بار به طور غیرقابل قیاس مهم بود
[ترجمه گوگل]پایان نامه مهم است، حتی یک بار غیر قابل مقایسه بود

11. The needs of India today are incomparably greater than the needs of America.
[ترجمه ترگمان]امروزه نیازهای هند به طور غیرقابل قیاس بزرگ تر از نیازهای آمریکا هستند
[ترجمه گوگل]نیازمندی های هند امروزه بی نظیر بیشتر از نیازهای امریکا است

12. Growth in the fighting feelings, incomparably the desired effect.
[ترجمه ترگمان]رشد در احساسات مبارزه، که به طور غیرقابل قیاس اثر مورد نظر را نشان می داد
[ترجمه گوگل]رشد احساسات مبارزه، بی نظیر اثر مورد نظر

13. I shall be incomparably beyond and above you all.
[ترجمه ترگمان]من آن طرف و بالاتر از همه شما خواهم بود
[ترجمه گوگل]من بی تفاوتی فراتر از همه شما خواهد بود

14. These and U converse always let the human incomparably be happy.
[ترجمه ترگمان]آن ها و U همیشه اجازه می دهند که انسان به طور غیرقابل قیاس خشنود باشد
[ترجمه گوگل]این و گفتگو همیشه باعث می شود انسان بی نظیر خوشحال باشد

پیشنهاد کاربران

به طور مقایسه ناپذیری، به طرز قیاس ناپذیری


کلمات دیگر: