کلمه جو
صفحه اصلی

traditionalism


معنی : سنت گرایی، سنت پرستی، اعتقاد برسوم باستانی
معانی دیگر : دیرمان گرایی

انگلیسی به فارسی

سنت گرایی، سنت پرستی، اعتقاد برسوم باستانی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
مشتقات: traditionalist (n.)
• : تعریف: adherence to traditional beliefs, values, and customs, esp. religious ones.

• doctrines of people who prefer traditional values and lifestyle
traditionalism is behaviour and ideas that support old customs and beliefs rather than modern ones.

مترادف و متضاد

سنت گرایی (اسم)
traditionalism

سنت پرستی (اسم)
traditionalism

اعتقاد برسوم باستانی (اسم)
traditionalism

جملات نمونه

1. the british system of government is the epitome of traditionalism
نظام حکومت انگلستان مظهر سنت گرایی است.

2. The building's design is an interesting blend of traditionalism and modernism.
[ترجمه ترگمان]طراحی ساختمان ترکیبی جالب از traditionalism و مدرنیسم است
[ترجمه گوگل]طراحی ساختمان ترکیبی جالب از سنت گرایی و مدرنیسم است

3. The social institutions of traditionalism, such as religion and ideology, can also be seen as deformed, pathological modes of communication.
[ترجمه ترگمان]نهاده ای اجتماعی of مانند دین و ایدئولوژی نیز می توانند به عنوان حالت های deformed و pathological ارتباط دیده شوند
[ترجمه گوگل]مؤسسات اجتماعی سنت گرایی، مانند دین و ایدئولوژی، همچنین می توانند به صورت تغییر شکل و پاتولوژیک ارتباطات در نظر گرفته شوند

4. I do want a soft blend of ritual traditionalism with friends and family.
[ترجمه ترگمان]من یک ترکیب نرم از مراسم مذهبی با دوستان و خانواده می خواهم
[ترجمه گوگل]من می خواهم ترکیبی از سنت گرائی آیینی با دوستان و خانواده ام باشد

5. M'ARS specialise in a distinctive form of traditionalism, close to surrealism.
[ترجمه ترگمان]این شرکت به شکل متمایزی از traditionalism، نزدیک به surrealism، تخصص دارد
[ترجمه گوگل]مورس در فرم متمایز سنت گرایی متمرکز است، نزدیک به سورئالیسم

6. They rejected both scientism and traditionalism.
[ترجمه ترگمان]هر دو scientism و traditionalism را رد کردند
[ترجمه گوگل]آنها علم گرایی و سنت گرایی را رد کردند

7. During the mid-sixties, Nietzsche's traditionalism seems even to have stiffened: certainly his attitude towards anything Wagnerian became explicitly antipathetic.
[ترجمه ترگمان]در اواسط دهه شصت، به نظر می رسد که traditionalism (Nietzsche)به نظر می رسد: بدون شک نگرش او نسبت به هر چیز به صراحت antipathetic می شود
[ترجمه گوگل]در اواسط دهه شصت، سنت گرایی نیچه به نظر می رسد که حتی به نظر می رسد که موضع خود را نسبت به هر چیزی که واگنر به نظر می رسد، به طور واضحی از خود نشان دهد

8. The phenomenology, existentialism and baconian traditionalism provide accomplish the founding of the self-determination theory.
[ترجمه ترگمان]پدیده شناسی، اگزیستانسیالیسم و baconian traditionalism بنیان نظریه خود مختاری را فراهم می کنند
[ترجمه گوگل]پدیدارشناسی، اگزیستانسیالیسم و ​​سنت گرایی بیکنیا، ایجاد مبانی نظریه خودکامگی را فراهم می کنند

9. Changsha is the austere traditionalism of Yuelu Academy and it's the stage show at Glamour bar .
[ترجمه ترگمان]Changsha (Changsha traditionalism)عضو austere آکادمی Yuelu است و نمایش روی صحنه نمایش اجر می شود
[ترجمه گوگل]چانگشا سنتگرائی عجیب و غریب آکادمی Yuelu است و نمایش صحنه در نوار Glamour است

10. In the novel traditionalism mainly refers to" the Confucian school", but extend "the Christ religion" world.
[ترجمه ترگمان]در رمان \"traditionalism\" عمدتا به \"مکتب کنفوسیوسی\" اشاره می شود، اما \"مذهب مسیح\" را گسترش می دهد
[ترجمه گوگل]در رمان سنت گرائی اساسا به 'مدرسه کنفوسیوسی' اشاره دارد، اما جهان دین مسیح را گسترش می دهد

11. Italians' innate traditionalism has, in some respects, served them well. It is what explains their superb cuisine, for example.
[ترجمه ترگمان]traditionalism فطری ایتالیایی ها از بعضی جهات آن ها را به خوبی خدمت کرده است این همان چیزی است که غذای عالی آن ها را توضیح می دهد
[ترجمه گوگل]سنت گرایی ذاتی ایتالیایی ها در بعضی موارد به خوبی به آنها خدمت کرده است به عنوان مثال، این چیزی است که غذاهای عالی آنها را توضیح می دهد

12. Henceforth modernism would be the star of western art while traditionalism was increasingly ignored.
[ترجمه ترگمان]از این پس، مدرنیسم، ستاره هنر غرب بود، در حالی که traditionalism به شدت نادیده گرفته می شد
[ترجمه گوگل]از این پس مدرنیزم ستاره ای از هنر غرب خواهد بود در حالی که سنت گرایی به طور فزاینده ای نادیده گرفته می شود

13. Without this dynamic process, tradition stagnates into a fixation of habit, traditionalism, bringing about its death or rejection.
[ترجمه ترگمان]بدون این فرآیند پویا، سنت به یک تثبیت عادت تبدیل می شود که منجر به مرگ یا رد شدن آن می شود
[ترجمه گوگل]بدون این روند پویا، سنت رو به زوال عادت، سنت گرایی، و مرگ و رد شدن آن قرار می گیرد

14. At the same time, Churchill expressed the most attractive values of the English ruling class---honor, loyalty, and fair play---without the stuffy traditionalism of many of his peers.
[ترجمه ترگمان]در عین حال، چرچیل مطلوب ترین مقادیر طبقه حاکم انگلستان را بیان کرد - - شرافت، وفاداری، و بازی منصفانه - - بدون the خفه بسیاری از همسالان خود
[ترجمه گوگل]در عین حال، چرچیل، ارزشمندترین ارزشهای طبقه حاکم انگلیس --- افتخار، وفاداری و بازی عادلانه --- بدون سنت گرائی بسیاری از همسالانش را بیان کرد


کلمات دیگر: