کلمه جو
صفحه اصلی

money changer


معنی : صراف
معانی دیگر : گاهبد

انگلیسی به فارسی

صراف


انگلیسی به انگلیسی

• one who makes foreign currency exchanges
one who exchanges money

مترادف و متضاد

صراف (اسم)
banker, shroff, money changer, changer, usurer

جملات نمونه

1. This is Sunday, and the usual rampage of money changers in and out of their temples is suspended for the day.
[ترجمه ترگمان]این یک روز یکشنبه است و the عادی مبادله کنندگان پول برای روز به حالت تعلیق درآمده است
[ترجمه گوگل]این روز یکشنبه است و شایع بودن تغییرات پول در داخل و خارج از معابد آنها روز به حالت تعلیق است

2. The same metaphor of the money changer is found in the Stoics and in early Christian literature but with different meanings.
[ترجمه ترگمان]همین استعاره صراف در رواقیون و در ادبیات بدوی مسیحیت ولی با معانی گوناگون یافت می شود
[ترجمه گوگل]همان استعاره پول مبادله در استوکس و ادبیات مسیحی اولیه اما با معانی متفاوت یافت می شود

3. Conscience is the money changer of the self.
[ترجمه ترگمان]وجدان، تبدیل پول به نفس است
[ترجمه گوگل]وجدان مبادله پول از خود است

4. With a computer chip and measuring devices, the money changer checks the length, width and thickness of the bill.
[ترجمه ترگمان]با استفاده از یک تراشه رایانه ای و دستگاه های اندازه گیری، صراف طول، عرض و ضخامت این لایحه را بررسی می کند
[ترجمه گوگل]با استفاده از یک تراشه رایانه ای و ابزار اندازه گیری، مبدل پولی طول، عرض و ضخامت لایحه را کنترل می کند

5. Ever wonder how a money changer machine knows if you've given it a one, a five or a ten dollar bill?
[ترجمه ترگمان]تا به حال در این فکر بودم که یک ماشین صرافی چطور می داند اگر یک اسکناس پنج یا ده دلاری به آن داده باشی؟
[ترجمه گوگل]همیشه تعجب می کنم که چگونه یک ماشین حساب مبادله می داند اگر شما آن را یک، پنج یا ده دلار لایحه داده اید؟

6. The money changer made him feel professional. It emblemized the part of selling that Warren most enjoyed: collecting.
[ترجمه ترگمان]تبدیل پول باعث شد که او احساس حرفه ای داشته باشد این قسمت از فروش آن بود که وارن از همه لذت می برد: جمع کردن
[ترجمه گوگل]تعویض پول باعث شده او احساس حرفه ای کند این بخشی از فروش وارن را که بیشتر از این لذت برده بود، به فروش می رساند: جمع آوری

7. When Epictetus says you have to be a money changer, he means as soon as an idea comes to mind you have to think of the rules you must apply to evaluate.
[ترجمه ترگمان]وقتی اپیکتتوس می گوید شما باید یک changer پول باشید، به این معنی است که به محض این که یک ایده به ذهن می رسد، باید درباره قوانینی که باید برای ارزیابی استفاده کنید فکر کنید
[ترجمه گوگل]هنگامی که Epictetus می گوید شما باید یک پولدار شوید، به محض این که یک ایده به ذهن می آید، باید بدانید که باید قوانینی را که باید برای ارزیابی درخواست کنید، فکر می کنید

8. Wei: There's a money changer next to the door.
[ترجمه ترگمان]یه تغییر مالی کنار در هست
[ترجمه گوگل]وای: یک جایگزین پول در کنار درب وجود دارد

9. In recent weeks, the local media reported prominently the unedifying spectacles of a Singaporean money changer allegedly cheating hundreds of Chinese workers of their hard-earned savings here.
[ترجمه ترگمان]در هفته های اخیر، رسانه های محلی به طور برجسته گزارش دادند که عینک unedifying یک صراف اهل سنگاپور متهم به تقلب در صدها تن از کارگران چینی پس انداز شده در اینجا شده است
[ترجمه گوگل]در هفته های اخیر، رسانه های محلی به طور برجسته ای از عینک های غیر قابل تعویض یک مبادله پولی سنگاپور گزارش دادند که ادعا صدها کارگر چینی از پسانداز های سخت خود را در اینجا تقلب کرده اند

10. W: I'm sorry, but I think you can get it through the money changer in the shopping center across the street.
[ترجمه ترگمان]W: متاسفم، اما فکر می کنم شما می توانید آن را از طریق صراف در مرکز خرید در وسط خیابان بگیرید
[ترجمه گوگل]W: من متاسفم، اما فکر می کنم شما می توانید از طریق تغییر پول در مرکز خرید در سراسر خیابان، آن را دریافت کنید

11. I'm sorry, but I think you can get it through the money changer in the shopping center across the street.
[ترجمه ترگمان]متاسفم، اما فکر می کنم شما می توانید آن را از طریق صراف در مرکز خرید در وسط خیابان بگیرید
[ترجمه گوگل]من متاسفم، اما فکر می کنم شما می توانید از طریق مبادله پول در مرکز خرید در سراسر خیابان استفاده کنید


کلمات دیگر: