کلمه جو
صفحه اصلی

placidity


معنی : روح، ارامش، متانت، صفاء
معانی دیگر : صفا

انگلیسی به فارسی

ارامش، متانت، صفا


مسخره بودن، ارامش، متانت، صفاء، روح


انگلیسی به انگلیسی

• serenity, quietness; tranquility, peacefulness

مترادف و متضاد

روح (اسم)
nature, spirit, esprit, apparition, breeze, calmness, phantom, ghost, specter, sprite, psyche, spook, zing, placidity, numen, fantom, phantasm, phantasma, spunkie, umbra, wraith

ارامش (اسم)
composure, peace, calm, quiet, solace, calmness, silence, pacification, equilibrium, repose, lull, quietness, tranquility, serenity, placidity, quietude, taciturnity

متانت (اسم)
equanimity, constancy, calmness, sobriety, serenity, placidity, firmness, self-possession

صفاء (اسم)
ingenuity, serenity, placidity, candor, purity, delectation

جملات نمونه

1. Straight people more often prefer a lento placidity.
[ترجمه ترگمان]افراد مستقیم بیشتر اوقات آرامش lento را ترجیح می دهند
[ترجمه گوگل]افراد راستتر اغلب ترجیح می دهند که یک جسم شلوغی داشته باشند

2. The swift and indifferent placidity of that look troubled me.
[ترجمه ترگمان]این نگاه تند و بی اعتنا که مرا ناراحت می کرد
[ترجمه گوگل]فضایی سریع و بی تفاوت از این نگاه مرا ناراحت کرد

3. Placidity is a living experience and elegance is a living attitude.
[ترجمه ترگمان]placidity یک تجربه زنده و ظرافت یک نگرش زنده است
[ترجمه گوگل]انعطاف پذیری یک تجربه زندگی است و ظرافت یک نگرش زندگی است

4. Miss Pross inquired, with placidity.
[ترجمه ترگمان]میس پراس با خونسردی پرسید:
[ترجمه گوگل]خانم پروس با تمسخر پرسید

5. Don't let the evil spirits break the peace and placidity of angels.
[ترجمه ترگمان]نگذارید ارواح شیطانی آرامش و آرامش فرشته ها را بشکنند
[ترجمه گوگل]اجازه ندهید که ارواح شیطانی صلح و آرامش فرشتگان را شکست دهند

6. An e - timing motor for the transport can ensure the placidity move speed.
[ترجمه ترگمان]یک موتور زمان بندی برای حمل و نقل می تواند تضمین سرعت حرکت را تضمین کند
[ترجمه گوگل]یک موتور زمانبندی الکترونیکی برای حمل و نقل می تواند سرعت حرکت پراکندگی را تضمین کند

7. What it lacks in dynamism it makes up for in placidity and a common national identity.
[ترجمه ترگمان]چیزی که فاقد پویایی است آن را در آرامش و یک هویت ملی مشترک ایجاد می کند
[ترجمه گوگل]آنچه در پویایی آن وجود ندارد، آن را برای پراکندگی و یک هویت ملی رایج تشکیل می دهد

8. Experimentation result indicates that the arithmetic satisfied required control precision and placidity.
[ترجمه ترگمان]نتایج آزمایش نشان می دهد که ریاضی از دقت و دقت کنترل لازم برخوردار است
[ترجمه گوگل]نتیجه آزمایش نشان می دهد که محاسبات ریاضی مورد نیاز کنترل دقیق و پراکندگی است

9. A series of Methods : Were taken in programming to improve placidity and to quicken convergence rate.
[ترجمه ترگمان]مجموعه ای از روش ها: در برنامه ریزی برای بهبود آرامش و افزایش سرعت هم گرایی در نظر گرفته شد
[ترجمه گوگل]یک سری روش ها در برنامه نویسی برای بهبود رفاه و سرعت نرخ همگونی به کار گرفته شد


کلمات دیگر: