کلمه جو
صفحه اصلی

transmute


معنی : تبدیل کردن، کیمیاگری کردن، تغییر هیئت دادن، تغییر شکل دادن، قلب ماهیت کردن
معانی دیگر : ترادیس کردن، دگردیس کردن، دگرسان کردن، تغییر ماهیت دادن، مستحیل شدن (transform هم می گویند)، تغییر شکل دادن قلب ماهیت کردن

انگلیسی به فارسی

انتقال، تبدیل کردن، کیمیاگری کردن، تغییر هیئت دادن، تغییر شکل دادن، قلب ماهیت کردن


تبدیل کردن، تغییر شکل دادن قلب ماهیت کردن،کیمیاگری کردن، تغییر هیئت دادن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: transmutes, transmuting, transmuted
مشتقات: transmutable (adj.), transmutably (adv.), transmutability (n.)
• : تعریف: to change into another form, substance, state, or the like; transform.
مشابه: change, commute, convert, transform, turn

- If she'd had magical powers at that moment, she would have transmuted the young man into a frog.
[ترجمه ترگمان] اگر در آن لحظه قدرت های جادویی داشت، آن مرد جوان را به یک قورباغه تبدیل می کرد
[ترجمه گوگل] اگر او در آن لحظه قدرت جادویی داشته باشد، او مرد جوان را به قورباغه تبدیل خواهد کرد

• change form, be transformed from one condition to another
if something is transmuted into something different, it is changed into that thing; a formal word.

مترادف و متضاد

تبدیل کردن (فعل)
change, turn, transform, commute, convert, transmute

کیمیاگری کردن (فعل)
transmute

تغییر هیئت دادن (فعل)
transmute

تغییر شکل دادن، قلب ماهیت کردن (فعل)
transmute

جملات نمونه

1. We can transmute water power into electrical power.
[ترجمه ترگمان]ما می توانیم قدرت آب را به توان الکتریکی تبدیل کنیم
[ترجمه گوگل]ما می توانیم قدرت آب را به برق تبدیل کنیم

2. We can transmute water power into electric power.
[ترجمه ترگمان]ما می توانیم قدرت آب را به نیروی برق تبدیل کنیم
[ترجمه گوگل]ما می توانیم قدرت آب را به برق تبدیل کنیم

3. A few centuries ago alchemists thought they could transmute lead into gold.
[ترجمه ترگمان]چند قرن پیش کیمیاگران فکر می کردند که آن ها می توانند تبدیل به طلا شوند
[ترجمه گوگل]چند قرن پیش، کیمیاگران فکر کردند که می توانند سرب را به طلا تبدیل کنند

4. Medieval alchemists attempted to transmute base metals into gold.
[ترجمه ترگمان]کیمیاگران در قرون وسطی کوشیدند تا فلز پایه را به طلا تبدیل کنند
[ترجمه گوگل]کیمیاگران قرون وسطی تلاش کردند فلزات پایه را به طلا تبدیل کنند

5. It is impossible to transmute base metals into gold.
[ترجمه ترگمان]انتقال فلز پایه به طلا غیر ممکن است
[ترجمه گوگل]فلزات نادر را به طلا تبدیل نمی شود

6. Allow the sun to begin to transmute the patterning and karma.
[ترجمه ترگمان]به خورشید اجازه دهید تا الگوسازی و کارما را به هم بریزد
[ترجمه گوگل]اجازه دهید خورشید شروع به انتقال الگوی و کارما شود

7. A radioactive atom could transmute itself into an entirely different kind of atom.
[ترجمه ترگمان]یک اتم رادیو اکتیو می تواند به یک نوع اتم کاملا متفاوت تبدیل شود
[ترجمه گوگل]یک اتم رادیواکتیو می تواند خود را به یک اتم کاملا متفاوتی تبدیل کند

8. It is possible to transmute one form of energy into another.
[ترجمه ترگمان]این امکان وجود دارد که یک شکل از انرژی را به هم تبدیل کند
[ترجمه گوگل]ممکن است یک نوع انرژی را به دیگری انتقال دهیم

9. It has become Terra's goal to transmute all thought - form of waste as a result.
[ترجمه ترگمان]در نتیجه، آن به مقصد زمینی تبدیل شده است تا همه نوع تفکر را به صورت یک نتیجه تبدیل کند
[ترجمه گوگل]این هدف Terra تبدیل شده است به عنوان یک نتیجه از بین بردن تمام فکر - شکل از زباله

10. You knew you could transmute it.
[ترجمه ترگمان] تو می دونستی که می تونی به اون تبدیل بشی
[ترجمه گوگل]شما می دانستید که می توانید آن را انتقال دهید

11. We can't transmute base metals into gold.
[ترجمه ترگمان]ما نمی توانیم فلزات base را به طلا تبدیل کنیم
[ترجمه گوگل]ما نمی توانیم فلزات پایه را به طلا تبدیل کنیم

12. Transmute Arcanite no longer has a cooldown.
[ترجمه ترگمان]transmute Arcanite دیگه یک cooldown نداره
[ترجمه گوگل]Arcanite Transmute دیگر خنک کننده نیست

13. These entities, even while occupying a body, could transmute matter.
[ترجمه ترگمان]این نهادها، حتی در حالی که یک جسم را اشغال می کنند، می توانند ماده را به صورت transmute درآورند
[ترجمه گوگل]این اشخاص، حتی هنگام اشغال یک بدن، می توانند ماده را انتقال دهند

14. The Language of Light is designed to transmute the poisons associated with 3000 strands and below.
[ترجمه ترگمان]زبان نور برای تبدیل the مرتبط با ۳۰۰۰ رشته و زیر طراحی می شود
[ترجمه گوگل]زبان نور برای جلوگیری از سموم مرتبط با 3000 رشته و در زیر طراحی شده است

15. The person has sloth. Will transmute slowly in the good environment, crock up, die. This is very dangerous, is also the most sorrow.
[ترجمه ترگمان]این شخص تنبلی دارد ویل به آرامی در محیط خوب به صورت رویا درمی آید، خفه شود، بمیرد این بسیار خطرناک است، همچنین the است
[ترجمه گوگل]این شخص لاغر است آهسته آهسته در محیط خوب حرکت می کند، کور می شود، می میرند این بسیار خطرناک است، همچنین بیشترین غم و اندوه


کلمات دیگر: