معنی : جا دادن، دخالت کردن، مزاحم شدن، منصوب کردن، در اوردن، داخل کردن
معانی دیگر : درون گذاری کردن، درون گذاشتن، مانع شدن
داخل کردن، درآوردن، جادادن، منصوب کردن، دخالت کردن، مزاحم شدن، مانع شدن
intromit، داخل کردن، جا دادن، منصوب کردن، دخالت کردن، در اوردن، مزاحم شدن