کلمه جو
صفحه اصلی

gustatory


معنی : ذائقه ای، چشائی
معانی دیگر : وابسته به چشایی (حس ذائقه)، چششی (gustative هم می گویند)، خوشمزه

انگلیسی به فارسی

چششی، خوشمزه، ذائقه ای


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
• : تعریف: of or pertaining to the sense of taste or the act of tasting.

• of or pertaining to taste

مترادف و متضاد

ذائقه ای (صفت)
gustative, gustatory

چشائی (صفت)
gustatory

جملات نمونه

1. gustatory center
مرکز چشایی،مرکز اعصاب چشایی

2. The open-plan kitchen brings you both gustatory and visual pleasure.
[ترجمه ترگمان]آشپزخانه طرح باز هم شما را شاد و هم لذت بصری به ارمغان می آورد
[ترجمه گوگل]آشپزخانه باز برنامه ای را برای شما به ارمغان می آورد که هر دو لذت برانگیز و منظره ای است

3. However, there were no significant changes in gustatory test scores following surgery.
[ترجمه ترگمان]با این حال، هیچ تغییر قابل توجهی در نمرات آزمون gustatory بعد از عمل جراحی وجود نداشت
[ترجمه گوگل]با این حال، تغییرات قابل توجهی در نمرات آزمون گوارشی پس از جراحی وجود نداشت

4. Such gustatory exotica as killer bee honey and fresh catnip sauce.
[ترجمه ترگمان]چنین exotica مانند عسل زنبور عسل و سس catnip بو جود می آید
[ترجمه گوگل]عجیب و غریب مانند این عسل زنبور قاتل و سس گراز نعنا

5. The gustatory sense of the taste is a mulriple consciousness, and the particularity lies in it's self-contained intentionality which laid the foundation to enter into aesthetic consciousness.
[ترجمه ترگمان]حس بویایی of یک آگاهی آوایی است، و the در آن قرار دارد، intentionality self است که پایه و اساس را برای وارد کردن به آگاهی زیبایی شناختی به کار می اندازد
[ترجمه گوگل]حس طعم و مزه آن، یک آگاهی چندگانه است و ویژگی آن در ذاتی بودن آن قرار دارد که پایه ای برای ورود به آگاهی زیبایی شناسی است

6. Set out from the gustatory particularity and lush culture of Chinese diet, we find that the affinity relationship between gustatory and Chinese aesthetic consciousness.
[ترجمه ترگمان]مشخص شد که ارتباط نزدیکی بین gustatory و آگاهی زیبایی شناختی چینی ارتباط نزدیکی دارد
[ترجمه گوگل]با توجه به خصوصیت خوشمزه و فرهنگ سرسخت رژیم چینی، ما متوجه می شویم که رابطه هویتی بین آگاهی زیبایی شناختی و روحی چینی وجود دارد

7. Positive gustatory responses to the tested stimulatory compounds, except Glycine, L-proline, L-Tryptophan and L-Tyrosine, were observed.
[ترجمه ترگمان]واکنش های مثبت نگر به ترکیبات stimulatory تست شده، به جز Glycine، L - proline، L - tryptophan و L - Tyrosine مشاهده شد
[ترجمه گوگل]پاسخ مثبت خوابیده به ترکیبات تحریک شده آزمایش شده، به جز گلیسین، L-پرولین، L-تریپتوفان و L-Tyrosine مشاهده شد

8. Although radiotherapy may decrease the incidence of the gustatory sweating syndrome, it still may recur after radiotherapy.
[ترجمه ترگمان]اگرچه radiotherapy ممکن است رخداد سندرم تعریق gustatory را کاهش دهد اما ممکن است بعد از radiotherapy تکرار شود
[ترجمه گوگل]اگرچه رادیوتراپی ممکن است بروز سندرم عرق دهنی را کاهش دهد، اما هنوز هم ممکن است بعد از پرتودرمانی دوباره تکرار شود

9. Conclusion There was good effect to prevent gustatory sweating syndrome in parotidectomy of reserve parotid fascia.
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری یک اثر خوب برای جلوگیری از سندرم تعریق gustatory در parotidectomy of reserve parotid fascia وجود داشت
[ترجمه گوگل]نتیجه گیری: برای جلوگیری از سندرم عرق دهی در پاروتیدکتومی پاراتید فاسیایی، اثر خوبی در پیش گرفت

10. The hotel regularly launching various themes Food Festival, guests enjoy the visual and gustatory pleasure.
[ترجمه ترگمان]این هتل بطور مرتب فستیوال مواد غذایی را راه اندازی می کند، مهمانان از لذت دیدن و لذت بردن لذت می برند
[ترجمه گوگل]این هتل به طور مرتب تم های مختلف جشنواره غذا را راه اندازی می کند، مهمانان از لذت بصری و صاف لذت می برند

11. Thus, the amiloride-sensitive PPK28 channel may serve as the osmolarity sensor for gustatory water reception in the fruit fly.
[ترجمه ترگمان]بنابراین، کانال PPK۲۸ حساس amiloride ممکن است به عنوان سنسور osmolarity برای reception آب در مگس میوه عمل کند
[ترجمه گوگل]بنابراین، کانال PPK28 حساس به آمیلورید ممکن است به عنوان سنسور osmolarity برای دریافت آب آشامیدنی در پرواز میوه استفاده شود

12. Image in terms of senses can be further divided into the following 7 types: visual image, auditory image, olfactory image, tactile image, gustatory image, kinaesthetic image and abstract image.
[ترجمه ترگمان]تصویر از نظر حواس می تواند به هفت نوع زیر تقسیم شود: تصویر تصویری، تصویر شنوایی، تصویر حس بویایی، تصویر gustatory، تصویر kinaesthetic و تصویر انتزاعی
[ترجمه گوگل]تصویر از نظر حواس ها می تواند به 7 نوع زیر تقسیم شود: تصویر بصری، تصویر شنوایی، تصویر بویایی، تصویر لمسی، تصویر گندم، تصویر جنبشی و تصویر انتزاعی

13. Thus, the formation of papillae is an important first step in development of the gustatory system in mammals. . .
[ترجمه ترگمان]بنابراین تشکیل of اولین گام مهم در توسعه سیستم gustatory در پستانداران است
[ترجمه گوگل]بنابراین تشکیل پاپیل ها گامی مهم در توسعه سیستم گوارشی در پستانداران است

پیشنهاد کاربران

چشایی
زائقه ای


کلمات دیگر: