کلمه جو
صفحه اصلی

modus operandi


معنی : طرز عمل، مشی، روش کار
معانی دیگر : طرز انجام، شیوه ی انجام، اسلوب عملکرد، کرد شیوه

انگلیسی به فارسی

طرز عمل، روش کار


عملکرد عملیات، مشی، طرز عمل، روش کار


انگلیسی به انگلیسی

• method of operation, manner of action
a modus operandi is a particular way of doing something; a formal expression.

مترادف و متضاد

طرز عمل (اسم)
action, manner, procedure, modus operandi, mode

مشی (اسم)
tack, behavior, modus operandi, gait, behaviour, walking

روش کار (اسم)
modus operandi, program, programme

manner of operating


Synonyms: M.O., MO, approach, manner, manner of working, means, method, method of functioning, method of operating, method of operation, mode of operation, modus vivendi, procedure, process, rule of thumb, system, technique, way, way of doing things, workings


جملات نمونه

1. An example of her modus operandi was provided during a terse exchange with the defendant.
[ترجمه ترگمان]نمونه ای از نحوه عملکرد او در طی یک تبادل مختصر با متهم انجام شد
[ترجمه گوگل]یک نمونه از عملیات او در یک مبادله محدود با متهم ارائه شد

2. Given Takeshita's modus operandi, bribes were necessary, and he argued that the Recruit deal was above board.
[ترجمه ترگمان]با توجه به روش Takeshita s، رشوه لازم بود، و او استدلال می کرد که معامله Recruit بالاتر از هییت مدیره است
[ترجمه گوگل]با توجه به شیوه عمل Takeshita، رشوه لازم بود، و او استدلال کرد که معامله استخدام بالاتر از هیئت مدیره است

3. Its typical modus operandi is not to bid but threaten effectively to liquidate the trust, a vote of corporate hara-kiri.
[ترجمه ترگمان]روش معمول آن، پیشنهاد قیمت نیست بلکه تهدید موثر برای انحلال اعتماد، رای of شرکت است
[ترجمه گوگل]عملیات معمولی آن است که پیشنهاد ندهد اما به طور موثر برای جلوگیری از اعتماد، رای رایانه های شرکتی، هرا کیری را تهدید می کند

4. Such a modus operandi would be a severe task for an experienced campaigner, let alone a novice like Forbes.
[ترجمه ترگمان]چنین عملکردی برای یک مبارز باتجربه، وظیفه ای جدی خواهد بود، چه برسد به یک مبتدی مانند فوربس
[ترجمه گوگل]چنین عملیاتی برای کارآمدی باارزش، به جز یک تازه کار مانند فوربس، یک کار سخت است

5. Our Chinese courts should learn from the pertinent modus operandi in the international dispute settlement mechanism to further perfect the trial activities.
[ترجمه ترگمان]دادگاه های چین ما باید از روش کار مربوطه در مکانیزم حل اختلاف بین المللی برای تکمیل فعالیت های آزمایشی یاد بگیرند
[ترجمه گوگل]دادگاه های چینی ما باید از شیوه مناسب مربوطه در مکانیزم حل و فصل اختلافات بین المللی یاد بگیرند تا فعالیت های محاکمه بیشتری را انجام دهند

6. Conclusion: Dry pipe pharmacotherapy is a modus operandi for acute and chronic disease of periapical.
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری: لوله خشک pharmacotherapy روش کار برای بیماری های حاد و مزمن of است
[ترجمه گوگل]نتیجه گیری: داروهای طبیعی خشک، یک روش مدوس برای بیماری حاد و مزمن پریآپیکال است

7. M. M. S. 's modus operandi was more like setting a thief to help other thieves get away with the loot.
[ترجمه ترگمان]مسی و ام اس - - - - - - - - عادت کردن برای کمک به دزدان دریایی بیشتر شبیه یک دزد بود تا به دزدها کمک کنند تا از غارت فرار کنند
[ترجمه گوگل]عملیات ماموریت M M S بیشتر شبیه قرار دادن یک دزد برای کمک به دزدی های دیگر است

8. The international modus operandi of government procurement and its apocalypse.
[ترجمه ترگمان]شیوه کار بین المللی تامین دولت و مکاشفه آن بود
[ترجمه گوگل]اقدامات بین المللی در امر تهیه دولت و آخرالزمان آن

9. Conclusion:percussopunctator is the modus operandi to treat habitual constipation.
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری: percussopunctator روش کار برای درمان یبوست عادی است
[ترجمه گوگل]نتیجه گیری: Percussopunctator مدوس عمل برای درمان یبوست عادی است

10. This kind of modus operandi fall short of our policy.
[ترجمه ترگمان]این نوع شیوه کار، کم و بیش خط مشی ما را کاهش می دهد
[ترجمه گوگل]این نوع عملیات ما از سیاست ما فراتر نمی رود

11. But also a useful modus operandi at this stage.
[ترجمه ترگمان]اما در این مرحله روش کار مفیدی وجود دارد
[ترجمه گوگل]اما همچنین در این مرحله یک عمل مفید مفید است

12. Bad bosses often have a recognizable modus operandi!
[ترجمه ترگمان]مدیران بد اغلب روش modus قابل تشخیص دارند!
[ترجمه گوگل]کارفرمایان اغلب دارای یک روش عملی قابل تشخیص هستند!

13. This is what we can conclude from the modus operandi.
[ترجمه ترگمان]این چیزی است که ما می توانیم از روش modus روش operandi بگیریم
[ترجمه گوگل]این چیزی است که ما می توانیم از عمل مداو انجام دهیم

14. Influence of two modus operandi in acute cholecystitcs in coagulative fuction.
[ترجمه ترگمان]تاثیر دو روش کار در cholecystitcs حاد در coagulative fuction مورد بررسی قرار گرفت
[ترجمه گوگل]تأثیر دو روش مدوس در کولسیستیک های حاد در فوکوس انعقادی

15. The police gave a full description of the thief's modus operandi.
[ترجمه ترگمان]پلیس توضیح کاملی از روش کار دزدی داد
[ترجمه گوگل]پلیس توضیحی کامل از نحوه عملکرد دزد ارائه داد

پیشنهاد کاربران

خط مشی

شیوه کار

نحوه اجرای عملیات

modus operandi کارشیوه
modus Vivendi زیست شیوه، توافق موقت



کلمات دیگر: