کلمه جو
صفحه اصلی

exultant


معنی : شاد
معانی دیگر : شاد و سرمست، شورمند، پرشور و شعف، پیروزمند، جست و خیزکننده

انگلیسی به فارسی

شاد، شاد و سرمست، شورمند، پرشور‌و‌شعف، پیروزمند


خوشحالی، شاد


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: exultantly (adv.)
• : تعریف: exhibiting great joy or triumph; jubilant.
مشابه: elated, joyful, joyous, jubilant, overjoyed, triumphant

- The exultant crowd cheered their new president.
[ترجمه ترگمان] جمعیت شادمان رئیس جدید خود را تشویق می کردند
[ترجمه گوگل] جمعیت پرشور رئیس جمهور جدید خود را تشویق کردند

• happy, overjoyed
if you are exultant, you feel very happy and triumphant; a formal word.

مترادف و متضاد

شاد (صفت)
happy, debonair, merry, glad, gleeful, cheery, light-hearted, joyful, festive, chirk, exultant, frolicsome, gamesome

very happy


Synonyms: blown away, delighted, ecstatic, elated, exulting, flipping, flushed, flying, gleeful, high, joyful, joyous, jubilant, overjoyed, rejoicing, reveling, transported, triumphant, turned on, wowed


Antonyms: depressed, discouraged, sad, sorrowful, unhappy


جملات نمونه

1. he looked at the captives with an exultant eye
با نگاه پیروزمندانه به اسیران نظر کرد.

2. The exultant crowds were dancing in the streets.
[ترجمه ترگمان]جمعیت exultant در خیابان ها می رقصیدند
[ترجمه گوگل]جمعیت جالب در خیابان ها رقصیدند

3. And Charles and his whole exultant cohort devoted themselves to celebrating Easter.
[ترجمه ترگمان]و چارلز و تمام گروه his خود را وقف جشن عید پاک کردند
[ترجمه گوگل]و چارلز و همکارانش همه ی خود را به جشن عید پاک اختصاص دادند

4. It was an exultant feeling, climbing on to the rostrum, waving to the crowd and receiving my medal.
[ترجمه ترگمان]این یک احساس exultant بود که به طرف میز خطابه بالا می رفت و به جمعیت دست تکان می داد و مدال مرا دریافت می کرد
[ترجمه گوگل]این احساس هیجان انگیز بود، صعود به دهکده، تکان دادن به جمعیت و دریافت مدال من

5. A great exultant joy was sweeping through Grainne.
[ترجمه ترگمان]شادی شادی و شادی در Grainne به چشم می خورد
[ترجمه گوگل]لذت جالب و شگفت انگیز از طریق Grainne فراگیر شد

6. But whoever it is, waving to the exultant crowds, he will have become a legend.
[ترجمه ترگمان]اما هر کسی که هست، برای جمعیت زیادی دست تکان می دهد، او یک افسانه خواهد شد
[ترجمه گوگل]اما هرکسی که به جمعیت جالب توجه علاقه دارد، تبدیل به یک افسانه خواهد شد

7. Crowds of exultant people waved flags and sang.
[ترجمه ترگمان]جمعیتی از آدم های هیجان زده پرچم ها را تکان می دادند و آواز می خواندند
[ترجمه گوگل]توده مردم پرماجرا پرچم ها را آویزان و آواز خواندند

8. True, he sometimes felt an unexpected sense of exultant extra life onstage.
[ترجمه ترگمان]درست است، گاهی اوقات حس غیر منتظره ای از آن زندگی اضافی بر روی صحنه احساس می کرد
[ترجمه گوگل]درست است که او بعضی اوقات احساس غیر منتظره ای از زندگی فوق العاده ای را در صحنه احساس می کند

9. An exultant party leader said: "He will be an excellent MP. ".
[ترجمه ترگمان]رهبر حزب exultant گفت: \" او یک نماینده عالی خواهد بود \"
[ترجمه گوگل]یکی از رهبران حزب شورشی گفت: 'او نماینده عالی خواهد بود '

10. He was exultant that she was still so much in his power.
[ترجمه ترگمان]خوشحال بود که هنوز هم قدرت دارد
[ترجمه گوگل]او خوشحال بود که او هنوز هم در قدرت خود بسیار است

11. An exultant climber raises his ice ax near the mouth of an ice cave on Alaska's Matanuska Glacier.
[ترجمه ترگمان]یک کوهنورد با شور و نشاط، تبر یخ خود را در نزدیکی دهانه یک غار یخی در یخچال لانگ s آلاسکا بالا می برد
[ترجمه گوگل]کوهنوردی شاداب، عنکبوت یخی خود را در نزدیکی دهان یک غار یخ در Glacier Matanuska آلاسکا به وجود می آورد

12. Whooah! The exultant joy of survival.
[ترجمه ترگمان]! Whooah - - - - - - - شادی و شادی زنده ماندن
[ترجمه گوگل]عزیزم! لذت لذت بقا

13. He sent one glare of fierce, exultant defiance at the man in collar and cravat now.
[ترجمه ترگمان]نگاهی تند و غضب آلود به مردی که یقه و کراوات داشت انداخت
[ترجمه گوگل]او یک انفجار از اعتراض شدید و دلسوزانه را در مرد در یقه و خراش در حال حاضر فرستاده است

14. The exultant players were dancing on the ground over their team's victory.
[ترجمه ترگمان]بازیکنان exultant بر روی زمین بر سر پیروزی تیم خود می رقصیدند
[ترجمه گوگل]بازیکنان هیجان انگیز در پی پیروزی تیم خود در زمین رقص بودند

he looked at the captives with an exultant eye.

با نگاه پیروزمندانه به اسیران نظر کرد.


The exultant crowds were dancing in the streets.

جمعیت پر‌شور‌و‌شعف در خیابان‌ها می‌رقصیدند.



کلمات دیگر: