1. his extravagance in praising the beauty of the hostess angered the host
زیاده روی او در تعریف از زیبایی خانم میزبان،شوهرش را عصبانی کرد.
2. this jewel is an extravagance you cannot afford
این جواهر تجملی است که تو استطاعت آن را نداری
3. he lived simply and avoided extravagance
او ساده زندگی می کرد و از ولخرجی خودداری می نمود.
4. Economy is the poor man' s mint; and extravagance the rich man ' s pitfall.
[ترجمه ترگمان]صرفه جویی the مرد بیچاره است و به خاطر این است که دام آن مرد ثروتمند را به هم می ریزد
[ترجمه گوگل]اقتصاد نعناع ضعیف است؛ و عصبانی شدن غول پیکر
5. Economy the poor man’s mints; extravagance the rich man’s pitfall.
[ترجمه ترگمان]اقتصاد the مرد بیچاره را به تعویق می اندازد؛ pitfall مرد ثروتمند را به هدر می دهد
[ترجمه گوگل]اقتصاد مردانه ضعیف مرد عصبانی شدن غول پیکر
6. He's always railing against his wife about her extravagance.
[ترجمه غزل] او همیشه به خاطر ولخرجی های زنش با او دعوا میکند.
[ترجمه ترگمان]او همیشه با زنش در مورد اسراف و اسراف کاری می کند
[ترجمه گوگل]او همیشه در مورد عصبانیتش نسبت به همسرش دروغ می گوید
7. His extravagance explains why he is always in debt.
[ترجمه ترگمان]extravagance توضیح می دهد که چرا همیشه مقروض است
[ترجمه گوگل]عجله او توضیح می دهد که چرا او همیشه در بدهی است
8. His only extravagance was fine wine.
[ترجمه ترگمان]تنها extravagance، شراب عالی بود
[ترجمه گوگل]تنها عذاب او شراب خوب بود
9. Going to the theatre is our only extravagance.
[ترجمه ترگمان]رفتن به تئاتر تنها extravagance است
[ترجمه گوگل]رفتن به تئاتر تنها عذاب است
10. Such extravagance is shameful when there are people starving in the world.
[ترجمه ترگمان]این ولخرجی در زمانی که مردم در دنیا از گرسنگی می میرند، شرم آور است
[ترجمه گوگل]چنین عجز و غرور شرم آور است وقتی که مردم در جهان گرسنه هستند
11. Compared to the extravagance and glamour of last winter's clothes, this season's collection look simple, almost workaday.
[ترجمه ترگمان]در مقایسه با زرق و برق و زرق و برق لباس های سال گذشته، مجموعه این فصل ساده و تقریبا workaday به نظر می رسد
[ترجمه گوگل]در مقایسه با عجله و زرق و برق لباس های زمستان گذشته، مجموعه این فصل به سادگی، تقریبا کار می کند
12. The government officials launched into extravagance.
[ترجمه ترگمان]مقامات دولتی به صورت افراطی درآمدند
[ترجمه گوگل]مقامات دولتی به سوءاستفاده رفتند
13. His extravagance is eating up our profits.
[ترجمه ترگمان]ولخرجی او این است که سود ما را بخورد
[ترجمه گوگل]عصبانیت او سودهای ما را می خورد
14. Jezrael could hardly believe such extravagance.
[ترجمه ترگمان]Jezrael به زحمت می توانست چنین extravagance را باور کند
[ترجمه گوگل]Jezrael به سختی می تواند چنین عجله را باور کند