کلمه جو
صفحه اصلی

intercourse


معنی : امیزش، معامله، داد و ستد، مقاربت، مراوده، معامله جنسی
معانی دیگر : مبادله، تبادل، گهولش، رمش، درآمیزش، رابطه، جماع، مرزش، گایه، آمیغ

انگلیسی به فارسی

مقاربت، آمیزش، مراوده، معامله، داد و ستد


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: sexual relations, esp. coital relations.
مشابه: congress, sex

(2) تعریف: communication or dealings between people or groups of people.
مشابه: commerce, congress

• mutual contact between countries; communication, interaction, social exchange of thoughts or feelings; coitus, copulation, sexual relations
if people have intercourse, they have sex; a formal word.

مترادف و متضاد

Antonyms: miscommunication


sexual act


Synonyms: carnal knowledge, coition, coitus, copulation, fornication, intimacy, love-making, relations, sex, sexual relations


communication; business exchange


Synonyms: association, commerce, communion, connection, contact, converse, correspondence, dealings, give-and-take, interchange, intercommunication, mesh, networking, team play, teamwork, trade, traffic, transactions


امیزش (اسم)
association, combination, mixture, hash, fusion, amalgamation, intercourse, converse, haunt, farrago, intercommunion

معامله (اسم)
treatment, intercourse, bargain, transaction, dealing

داد و ستد (اسم)
intercourse, business, trade, bargain, chaffer

مقاربت (اسم)
intercourse, coition

مراوده (اسم)
friendship, intercourse, relationship

معامله جنسی (اسم)
intercourse

جملات نمونه

social intercourse

روابط اجتماعی


sexual intercourse

مقاربت جنسی


1. sexual intercourse
مقاربت جنسی

2. social intercourse
روابط اجتماعی

3. social intercourse was not his dish
چندان اهل معاشرت نبود.

4. indiscriminate sexual intercourse
جماع با هر کس که پیش آید

5. Rape is committed where sexual intercourse takes place without consent.
[ترجمه مهسا] تجاوز جنسی شامل رابطه ای که در آن رابطه جنسی بدون رضایت رخ دهد
[ترجمه ترگمان]تجاوز به جایی است که روابط جنسی بدون رضایت انجام می گیرد
[ترجمه گوگل]تجاوز جنسی متعهد است که در آن رابطه جنسی بدون رضایت صورت می گیرد

6. She never had sexual intercourse before she was married.
[ترجمه ترگمان]اون هیچوقت رابطه جنسی نداشت قبل از اینکه ازدواج کنه
[ترجمه گوگل]او قبل از اینکه ازدواج نکرده باشد رابطه جنسی نداشته است

7. Our survey reveals that most couples have intercourse once a week.
[ترجمه ترگمان]نظرسنجی ما نشان می دهد که اکثر زوج ها یک بار یک هفته با هم رابطه دارند
[ترجمه گوگل]بررسی ما نشان می دهد که بیشتر زوج ها یک بار در هفته رابطه جنسی دارند

8. Mature women are more likely to climax during intercourse than young girls.
[ترجمه ترگمان]بیشتر زنان بالغ در رابطه با دختران جوان به اوج خود می رسند
[ترجمه گوگل]زنان بالغ بیشتر در معرض طول عمر بیشتر از دختران جوان هستند

9. He accused her of intercourse with another man.
[ترجمه ترگمان]او را متهم به آمیزش با یک مرد دیگر کرد
[ترجمه گوگل]او او را با مقاربت با مرد دیگری متهم کرد

10. He admitted that intercourse had taken place.
[ترجمه ترگمان]اون اعتراف کرد که ارتباط برقرار شده
[ترجمه گوگل]او اعتراف کرد که مقاربت اتفاق افتاده است

11. There was social intercourse between the old and the young.
[ترجمه ترگمان]روابط اجتماعی میان پیرمرد و جوان برقرار شد
[ترجمه گوگل]ارتباطات اجتماعی میان پیر و جوان وجود داشت

12. The judge asked if she had consented to intercourse.
[ترجمه ترگمان]قاضی پرسید که آیا او با روابط جنسی موافقت کرده است یا نه
[ترجمه گوگل]قاضی پرسید آیا او برای مقاربت موافقت کرده است؟

13. Our commercial intercourse with Europe has considerably developed.
[ترجمه ترگمان]رابطه تجاری ما با اروپا به طور قابل توجهی توسعه یافته است
[ترجمه گوگل]ارتباط تجاری ما با اروپا بطور قابل توجهی توسعه یافته است

14. Abstinence from sexual intercourse, especially by reason of religious vows.
[ترجمه ترگمان]از روابط جنسی، به ویژه به دلیل پیمان مذهبی
[ترجمه گوگل]استعفای از مقاربت جنسی، به ویژه به دلیل اعتقادات مذهبی

پیشنهاد کاربران

روابط

جفت گیری

دخول

معاشرت ( جنسی )


کلمات دیگر: