1. Even so, collective hypochondria grips the nation.
[ترجمه ترگمان]با این حال، مالیخولیا جمعی ملت را گرفتار می کند
[ترجمه گوگل]با این حال، هیپوخاندری جمعی کشور را دربر می گیرد
2. Later she heard that her virulent hypochondria had turned into real illness.
[ترجمه ترگمان]بعدها شنید که مالیخولیا پدرش به بیماری واقعی تبدیل شده است
[ترجمه گوگل]بعدها او شنیده بود که هیپوخاندری ویروس او به بیماری واقعی تبدیل شده است
3. The endemic hypochondria of the Texans was milked by a plethora of expensive clinics which most of them attended.
[ترجمه ترگمان]مالیخولیای همه گیر of، با مجموعه ای از کلینیک های گرانقیمت روبهرو شد که اکثر آن ها در آن شرکت داشتند
[ترجمه گوگل]هیپوچوندری اندمیک تگزانسی توسط بسیاری از کلینیک های گران قیمت که بیشتر آنها حضور داشتند شیرده بودند
4. It shows frequent symptoms of hypochondria and neurasthenia.
[ترجمه ترگمان]این بیماری علایم افسردگی و ضعف اعصاب را نشان می دهد
[ترجمه گوگل]این علائم مکرر از هیپوخاندری و نوراستنیا را نشان می دهد
5. She didn't have time to deal with hypochondria, even mild cases such as his.
[ترجمه ترگمان]او وقت نداشت که با مالیخولیا، حتی پرونده های ملایم، مثل خود او سر و کار داشته باشد
[ترجمه گوگل]او برای مقابله با هیپوخاندری، حتی موارد خفیف مانند او، وقت نداشت
6. It covers his hypochondria, paranoia and fears about his own sanity.
[ترجمه ترگمان]این بیماری افسردگی، جنون و ترس از سلامت خود او را تحت پوشش قرار می دهد
[ترجمه گوگل]این هیپوچوندری، پارانویا و ترس از سلامت روحی او را پوشش می دهد
7. Nor does he always locate his case studies fully within the history of ideas; he does not quite explain, for example, why the seat of "hypochondria" moved from the bowels to the brain.
[ترجمه ترگمان]همچنین او همیشه مطالعات موردی خود را به طور کامل در طول تاریخ عقاید قرار نمی دهد؛ به عنوان مثال، او به طور کامل توضیح نمی دهد، چرا که چرا صندلی \"افسردگی\" از امعا و احشا به مغز منتقل می شود
[ترجمه گوگل]او همیشه در طول تاریخ ایده ها به طور کامل مطالعات موردی خود را پیدا نمی کند؛ به عنوان مثال، او به طور کامل توضیح نمی دهد چرا صندلی 'هیپوخاندری' از روده به مغز منتقل می شود
8. People with hypochondria resemble those with OCD: They worry excessively and feel compelled to do something, like visit the doctor over and over.
[ترجمه ترگمان]افراد مبتلا به مالیخولیا مانند افراد مبتلا به OCD می باشند: آن ها بیش از حد نگران می شوند و احساس می کنند که باید کاری انجام دهند، مانند ملاقات دکتر به سر و کار
[ترجمه گوگل]افراد مبتلا به هیپوخاندری شبیه افرادی که مبتلا به OCD هستند، بیش از حد نگران هستند و احساس می کنند که مجبور به انجام کاری شده اند، مثل دفعات بیشتر با دکتر
9. It seems that for some sufferers hypochondria is a way of guaranteeing inviolable privacy; consider Proust laboring in his cork-lined room.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که برای برخی مبتلایان به مالیخولیا، نوعی تضمین حریم خصوصی است؛ پروست را در اتاق پر از چوب پنبه در نظر بگیرید
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد بعضی از افراد مبتلا به هیپوخاندری راهی برای تضمین حریم خصوصی نامناسب هستند پروست کار را در اتاق کرک شده خود در نظر بگیرید
10. We tend to think of hypochondria as a kind of selfishness.
[ترجمه ترگمان]دوست داریم به مالیخولیا فکر کنیم، به عنوان نوعی خودخواهی
[ترجمه گوگل]ما تمایل به فکر کردن به هیپوخاندری را نوعی خودخواهی داریم
11. His biographers have conjectured that Hughes's hypochondria began in childhood, with his mother's excessive concern for his health.
[ترجمه ترگمان]زندگینامه نویسان وی حدس زده اند که مالیخولیا هیوز در دوران کودکی با نگرانی شدید مادرش از سلامت او آغاز شده است
[ترجمه گوگل]بیوگرافی های او به این نتیجه رسیده اند که هیپوچونتری هیوز در دوران کودکی آغاز شده است و نگرانی بیش از حد مادرش برای سلامتی او است
12. So hypochondria really meant the soft tissues and organs that lay beneath your ribs and sternum.
[ترجمه ترگمان]پس مالیخولیا really و اندام های نرم و اندام های نرم در زیر دنده هایش و جناغ سینه بود
[ترجمه گوگل]بنابراین هیپوخاندری واقعا به معنی بافت ها و اندام های نرم است که در زیر دندان ها و جناغ خود قرار دارند
13. In the 18th century, hypochondria became almost fashionable, and was thought to be a symptom of excess luxury and ease.
[ترجمه ترگمان]در قرن ۱۸، مالیخولیا تقریبا متداول شد، و تصور می شد که نشانه ای از تجمل و آسودگی اضافی باشد
[ترجمه گوگل]در قرن هجدهم، هیپوخاندری تقریبا مدرن تبدیل شد و به نظر می رسید علامت لوکس و سهولت بیش از حد باشد
14. Depressive hypochondria can evolve into a serious delusional type in which the person is convinced of the disorder and has no insight into the irrationality of her fears. She is at risk for suicide.
[ترجمه ترگمان]مالیخولیا depressive می تواند به یک نوع هذیانی شدید تبدیل شود که در آن فرد به این اختلال اعتقاد دارد و هیچ بینشی نسبت به نامعقول بودن ترس های او ندارد او در خطر خودکشی است
[ترجمه گوگل]هیپوخاندری افسردگی می تواند به یک نوع بدخوانی جدی تبدیل شود که در آن فرد از این اختلال متقاعد شده است و هیچ نگرشی به ناامیدی بودن ترسش ندارد او در معرض خطر خودکشی است