کلمه جو
صفحه اصلی

rheumatic


معنی : ادم مبتلا بدرد مفاصل، رماتیسم گرفته
معانی دیگر : (پزشکی) وابسته به روماتیسم، روماتیسمی، مبتلا به روماتیسم

انگلیسی به فارسی

رماتیسم گرفته، آدم مبتلا بدرد مفاصل


روماتیسمی، ادم مبتلا بدرد مفاصل، رماتیسم گرفته


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
• : تعریف: of, pertaining to, or afflicted with pain and stiffness in the limbs or back caused by inflammation of the membranes lining the joints.
اسم ( noun )
مشتقات: rheumatically (adv.)
• : تعریف: a person suffering from rheumatism.

• pertaining to rheumatism; characteristic of rheumatism; affected by rheumatism
rheumatic diseases and pains are caused by rheumatism.

مترادف و متضاد

ادم مبتلا به درد مفاصل (اسم)
rheumatic

رماتیسم گرفته (صفت)
rheumatic

جملات نمونه

1. Evans had rheumatic fever, missed school and fell behind.
[ترجمه ترگمان]اونز تب روماتیسمی داشت، مدرسه را از دست داده و عقب افتاده بود
[ترجمه گوگل]اوانز تب روماتیسمی داشت، مدرسه را ترک کرد و پشت سر گذاشت

2. She had been up the whole night with rheumatic aches.
[ترجمه ترگمان]سراسر شب را با درد رماتیسم گرفته بود
[ترجمه گوگل]او تمام شب با درد های روحی روبرو بود

3. He's old and rheumatic and can't manage the stairs any longer.
[ترجمه ترگمان]او پیر و رماتیسم گرفته و دیگر نمی تواند از پله ها بالا برود
[ترجمه گوگل]او قدیمی و روماتیسمی است و دیگر نمی تواند پله ها را مدیریت کند

4. If there has been a history of rheumatic fever in the past. Refer to other chapters as necessary.
[ترجمه ترگمان]اگر در گذشته سابقه تب روماتیسمی وجود داشته است به فصل های دیگر نیز مراجعه کنید
[ترجمه گوگل]اگر در گذشته سابقه تب روماتیسمی وجود داشته باشد، در صورت لزوم به فصلهای دیگر مراجعه کنید

5. They said it was rheumatic fever for two years. . . .
[ترجمه ترگمان]می گفتند دو سال است که تب روماتیسمی وجود دارد
[ترجمه گوگل]آنها گفتند که دو سال است که تب روماتیسمی است

6. She contracted rheumatic fever at the age of ten.
[ترجمه ترگمان]در سن ده سالگی تب رماتیسم گرفته بود
[ترجمه گوگل]او در سن ده سالگی تب روماتیسمی را به عهده داشت

7. If there has been a history of rheumatic fever in the past.
[ترجمه ترگمان]اگر گذشته در گذشته دچار تب شدیدی شده باشد
[ترجمه گوگل]اگر در گذشته سابقه تب روماتیسمی وجود داشته باشد،

8. He left Uppingham in 193 following rheumatic fever, to serve with a Lloyd's underwriting firm.
[ترجمه ترگمان]او Uppingham را با تب رماتیسم گرفته بود تا با شرکت underwriting لو ید خدمت کند
[ترجمه گوگل]او در سال 193 پس از روماتیسم واکسن، اوپینگهاگ را ترک کرد تا به شرکت بیمه لویید خدمت کند

9. Any family history of rheumatic fever?
[ترجمه ترگمان]سابقه خانوادگی رماتیسم قلبی نداره؟
[ترجمه گوگل]هر سابقه خانوادگی تب روماتیسمی؟

10. The chorea tends to occur several months after rheumatic fever and lasts four to six weeks at most.
[ترجمه ترگمان]chorea معمولا چند ماه پس از تب روماتیسمی وجود دارد و حداکثر ۴ تا ۶ هفته طول می کشد
[ترجمه گوگل]Chorea تمایل به چند ماه پس از تب روماتیسمی رخ می دهد و بیشتر از 4 تا 6 هفته طول می کشد

11. She has a rheumatic hip.
[ترجمه ترگمان]او یک مفصل روماتیسمی دارد
[ترجمه گوگل]او ران روماتیسمی دارد

12. Half the active substances used for rheumatic conditions also appear in the 100 or so painkilling preparations available.
[ترجمه ترگمان]نیمی از مواد فعال مورد استفاده برای شرایط روماتیسمی نیز در حدود ۱۰۰ یا به همین ترتیب در دسترس قرار دارند
[ترجمه گوگل]نیمی از مواد فعال که برای شرایط روحی نیز استفاده می شوند نیز در آماده سازی های 100 و یا چندین دارو وجود دارد

13. Rheumatic fever as a child, so the infection settled there, on the weakest spot.
[ترجمه ترگمان]تب رماتیسمی به عنوان یه بچه پس عفونت اونجا مستقر شده، در ضعیف ترین نقطه
[ترجمه گوگل]تب روماتیسمی به عنوان یک کودک، به طوری که عفونت حل شده در آن، در ضعیف ترین نقطه

14. Sjogren's syndrome is sometimes linked to rheumatic problems such as rheumatoid arthritis.
[ترجمه ترگمان]سندرم Sjogren گاهی اوقات با مشکلات روماتیسمی مثل روماتیسم و روماتیسم مرتبط است
[ترجمه گوگل]سندرم Sjogren گاهی اوقات با مشکلات روماتیسمی مانند آرتریت روماتوئید مرتبط است

15. One of the feared complications of the rheumatic diseases is renal failure.
[ترجمه ترگمان]یکی از عوارض ناشی از بیماری های روماتیسمی، نارسایی کلیه است
[ترجمه گوگل]یکی از عوارض ترس از بیماری های روماتیسمی نارسایی کلیوی است


کلمات دیگر: