کلمه جو
صفحه اصلی

misuse


معنی : سوء استفاده، بد رفتاری، بد بکار بردن
معانی دیگر : غلط استعمال کردن، نابجا بکار بردن، سواستفاده کردن، استفاده ی نابجا کردن، سوکاربرد، بدکاربرد، کاربرد غلط، استعمال نادرست، حیف و میل

انگلیسی به فارسی

بدبکار بردن، بد رفتاری، سو استفاده


سوء استفاده، بد رفتاری، بد بکار بردن


انگلیسی به انگلیسی

• improper usage; abuse
use improperly; exploit; abuse
the misuse of something is incorrect, careless, or dishonest use of it.
if you misuse something, you use it incorrectly, carelessly, or dishonestly.

مترادف و متضاد

سوء استفاده (اسم)
graft, abusage, misuse, ill use, jobbery, ill usage, ill-treatment

بد رفتاری (اسم)
misuse, ill use, ill usage, misdeed, misconduct, misbehavior, ill-treatment

بد بکار بردن (فعل)
abuse, misuse, mishandle

abuse; wrong application


Synonyms: abusage, barbarism, catachresis, corruption, cruel treatment, desecration, dissipation, exploitation, harm, ill-treatment, injury, malapropism, maltreatment, misapplication, misemployment, mistreatment, misusage, perversion, profanation, prostitution, rough handling, solecism, squandering, waste


abuse; apply wrongly


Synonyms: blow, brutalize, corrupt, cut up, desecrate, dissipate, exploit, go through, handle roughly, ill-treat, maltreat, maul, mess up, misapply, misemploy, mistreat, molest, outrage, pervert, profane, prostitute, run through, shake up, squander, waste, wrong


Antonyms: use correctly


جملات نمونه

1. misuse of words
کاربرد غلط واژه ها

2. his misuse of government funds
سو استفاده ی او از وجوه دولتی

3. if you misuse words, the text will become vague
اگر واژه ها را عوضی بکار ببری متن گنگ خواهد شد.

4. an imbroglio over the misuse of funds
مرافعه و جنجال درباره ی سواستفاده از وجوه

5. the members seem to misuse the club to further their own political aims
ظاهرا اعضا برای پیشبرد مقاصد سیاسی خود از باشگاه سواستفاده می کنند.

6. He was sacked for computer misuse.
[ترجمه ترگمان]او به خاطر سو استفاده کامپیوتری اخراج شد
[ترجمه گوگل]او برای سوءاستفاده کامپیوتر سوءاستفاده شد

7. It disturbs me profoundly that you so misuse your talents.
[ترجمه ترگمان]این موضوع مرا عمیقا ناراحت می کند که شما از استعدادهایی که دارید سو استفاده می کنید
[ترجمه گوگل]این عمیقا من را ناراحت می کند که شما استعدادهای خود را به گونه ای سوء استفاده می کنید

8. He was eventually convicted for the misuse of official funds.
[ترجمه ترگمان]او در نهایت به خاطر سو استفاده از سرمایه های رسمی محکوم شد
[ترجمه گوگل]او در نهایت برای سوء استفاده از وجوه رسمی محکوم شد

9. There was no guarantee against misuse of the king's power.
[ترجمه ترگمان]هیچ تضمینی در مورد سو استفاده از قدرت پادشاه وجود نداشت
[ترجمه گوگل]هیچ تضمینی در برابر سوء استفاده از قدرت پادشاه وجود نداشت

10. The potential for abuse and misuse of genome and cloning technology has always been a quiet threat.
[ترجمه ترگمان]پتانسیل سو استفاده و سو استفاده از ژنوم و شبیه سازی همیشه یک تهدید آرام بوده است
[ترجمه گوگل]پتانسیل سوء استفاده و سوء استفاده از فن آوری ژنوم و کلونینگ همیشه یک تهدید آرام بوده است

11. They remained under judicial investigation in connection with misuse of state funds.
[ترجمه ترگمان]آن ها در ارتباط با سو استفاده از سرمایه های دولتی تحت بازجویی قضایی ماندند
[ترجمه گوگل]آنها در پی سوءاستفاده از بودجه دولتی تحت بررسی قضایی قرار گرفتند

12. Refusal in payment, forgery or any other misuse thereby became treason or sacrilege and attracted savage penalties.
[ترجمه ترگمان]امتناع از پرداخت، جعل یا هر سو استفاده از آن، موجب خیانت یا توهین به مقدسات شد و جرایم وحشیانه را به خود جلب کرد
[ترجمه گوگل]امتناع از پرداخت، جعل و یا سوء استفاده دیگر به این ترتیب خیانت یا مقدس شدن و مجازات های وحشیانه جذب می شود

13. Some of these rules prohibit the misuse of inside information.
[ترجمه ترگمان]برخی از این قوانین سو استفاده از اطلاعات را ممنوع می کنند
[ترجمه گوگل]برخی از این قوانین سوء استفاده از اطلاعات داخلی را ممنوع می کند

14. But the Red Cross says every misuse of its symbol could put its workers in danger.
[ترجمه ترگمان]اما صلیب سرخ می گوید که هر سو استفاده از نماد آن می تواند کارگران خود را در خطر قرار دهد
[ترجمه گوگل]اما صلیب سرخ می گوید هر سوء استفاده از نماد آن می تواند کارگران خود را در معرض خطر قرار دهد

If you misuse words, the text will become vague.

اگر واژه‌ها را عوضی به‌کار ببری، متن گنگ خواهد شد.


He misuses his talents.

او از استعدادهای خود درست استفاده نمی‌کند.


The members seem to misuse the club to further their own political aims.

ظاهراً اعضا برای پیشبرد مقاصد سیاسی خود از باشگاه سواستفاده می‌کنند.


misuse of words

کاربرد غلط واژه‌ها


his misuse of government funds

سوء استفاده‌ی او از وجوه دولتی


پیشنهاد کاربران

misuse of power
سو استفاده از قدرت

the act of using something in a dishonest way or for the wrong purpose, abuse. Ox

استفاده ی غلط ، اشتباه بکار بردن

سوء استفاده
🤑🤑

نادرست استفاده کردن ( استفاده درست را نمی داند تا آن را بکار ببرد )

Voice Misuse = استفاده نادرست از صدا مانند صحبت کردن دائمی با حالت بغض


کلمات دیگر: