کلمه جو
صفحه اصلی

piquant


معنی : گوشه دار، گزنده، خوش طعم، خوش مزه، تند و با مزه
معانی دیگر : انگیزان، جالب، هیجان انگیز، خوشایند، دل انگیز، (به طور خوشایند) تند، ادویه دار، اشتهاانگیز، هشیارکننده

انگلیسی به فارسی

(به طور خوشایند) تند و بامزه، ادویه دار، اشتهاانگیز، انگیزان، جالب، هیجان‌انگیز، خوشایند، دل‌انگیز


(قدیمی) تلخ، خیلی‌تند، نیشدار


پیکان، تند و با مزه، خوش مزه، گزنده، خوش طعم، گوشه دار


انگلیسی به انگلیسی

• pungent, spicy, having a sharp flavor; stimulating, interesting, fascinating
something that is piquant is interesting and exciting; a formal use.
piquant food has a pleasantly spicy taste.

مترادف و متضاد

گوشه دار (صفت)
pointy, square, angular, cant, mordant, piquant, poignant, pungent

گزنده (صفت)
piquant, biting, nipping

خوش طعم (صفت)
delicate, mellow, dainty, piquant, savory, tasty, palatable, delicious, toothsome

خوش مزه (صفت)
yummy, delicate, luscious, piquant, savory, flavorous, tasty, palatable, delicious, toothsome, zesty, flavored, zestful, sapid, gustable, interesting, jestful

تند و با مزه (صفت)
piquant, ragout

flavorful, biting


Synonyms: highly-seasoned, interesting, lively, peppery, poignant, provocative, pungent, racy, savory, sharp, snappy, sparkling, spicy, spirited, stimulating, stinging, tangy, tart, well-flavored, with a kick, zestful, zesty


Antonyms: bland, dull


جملات نمونه

1. her poetry is never dull and often piquant
شعر او هرگز ملالت آور نیست و اغلب دل انگیز است.

2. More piquant details of their private life were revealed.
[ترجمه ترگمان]جزئیات هیجان انگیز بیشتر زندگی خصوصی آن ها آشکار شد
[ترجمه گوگل]جزئیات پیکان زندگی خصوصی آنها بیشتر شد

3. There may well have been a piquant novelty about her books when they came out.
[ترجمه ترگمان]ممکن است وقتی آن ها بیرون می آمدند، تازگی و piquant برایش تازگی داشته باشد
[ترجمه گوگل]وقتی که آنها بیرون آمد، ممکن است در مورد کتابهای او شکوفهدار باشد

4. Bland vegetables are often served with a piquant sauce.
[ترجمه ترگمان]سبزیجات Bland اغلب با سس تلخی سرو می شوند
[ترجمه گوگل]سبزیجات غلیظ اغلب با یک سس پیتزا سروکار دارند

5. His cilantro-laced sauteed shrimp, piquant goat-cheese salad and tender smoked salmon fettuccine are heavenly enough.
[ترجمه ترگمان]shrimp که در cilantro laced شده بود، سالاد و سالاد ماهی قزل آلا شده و فتوچینی ماهی سالمون دودی به اندازه کافی بهشتی هستند
[ترجمه گوگل]میگو ساندویچ سیب زمینی سرخ شده، سالاد پیتزای بز و پنیر و طعم خوش طعم خوش طعم شیرین به اندازه کافی آسمانی هستند

6. He feels the piquant double pleasure of the secret millionaire who has won everyone's heart even in apparent poverty.
[ترجمه ترگمان]او لذت مضاعفی را از میلیونر مخفی که حتی در فقر آشکار قلب همه را به خود جلب کرده است، احساس می کند
[ترجمه گوگل]او احساس لذت دوطرفه از میلیونر مخفی را احساس می کند که قلب همه را حتی در فقر آشکار به دست آورده است

7. The piquant face looking up at him was alive with mirth.
[ترجمه ترگمان]چهره ای که به وی می نگریست از شادی و نشاط زنده بود
[ترجمه گوگل]صورت پیکان به دنبال او بود با زنده ماندن

8. It is always fresh and often pleasingly piquant.
[ترجمه ترگمان]این کار همیشه تازگی دارد و اغلب هیجان انگیز است
[ترجمه گوگل]همیشه تازه و غالبا لذت بخش است

9. The piquant champignons had large mushroom caps stuffed with crumbled country sausage and topped with bread crumbs.
[ترجمه ترگمان]The و piquant که پر از سوسیس بود و تکه های نان و خمیر نان در آن دیده می شد
[ترجمه گوگل]قارچ های پیکانت دارای کلاهک های قارچ بزرگ با سوسیس های کشور فرو ریخته و با خرده نان پر شده است

10. A piquant salsa verde brought everything together.
[ترجمه ترگمان]آهنگ رقص سالسا، همه چیز را با هم مخلوط کرد
[ترجمه گوگل]صبحانه صبحانه همه چیز را با هم جمع کرد

11. Processing technology and product characteristics of delicious and piquant chafing dish seasoning were discussed mostly.
[ترجمه ترگمان]تکنولوژی پردازش و ویژگی های محصول چاشنی غذای خوش مزه و سرگرم کننده بیشتر مورد بحث قرار گرفت
[ترجمه گوگل]تکنولوژی پردازش و ویژگی های محصول طعم و مزه خوشمزه و پکیچ پختن غذا به طور عمده مورد بحث قرار گرفت

12. The piquant sauce added to our enjoyment of the meal.
[ترجمه ترگمان]این سس piquant به لذت غذای ما می افزود
[ترجمه گوگل]سس پیتزا به لذت بردن از غذا اضافه شده است

13. It is quite piquant, also keep a little while, just like this parrot.
[ترجمه ترگمان]این قدر عجیب و غریب است، همین طور هم مثل این طوطی
[ترجمه گوگل]این کاملا فانتزی است، همچنین کمی طول می کشد، درست مثل این طوطی

14. Piquant but not audacious, the free living attitude is concealed behind by the unbending and insouciance .
[ترجمه ترگمان]piquant اما نه جسورانه، نگرش زنده آزاد پشت سر تا حدودی پنهان است
[ترجمه گوگل]پیکان، اما بی تدبیری، نگرش زندگی آزاد است پشت سرتاسر غم و اندوه پنهان است

15. Today, I was very piquant to work.
[ترجمه ترگمان]امروز، کار کردن بسیار هیجان انگیز بود
[ترجمه گوگل]امروز، من بسیار کارآمد بودم

her poetry is never dull and often piquant.

شعر او هرگز ملال‌آور نیست و اغلب د‌ل‌انگیز است.


a piquant sauce.

یک سس تند و خوشمزه.



کلمات دیگر: