کلمه جو
صفحه اصلی

shipshape


معنی : مرتب، تر و تمیز، بطور تر و تمیز
معانی دیگر : مهیا، آماده، حاضر و آماده

انگلیسی به فارسی

تر وتمیز، مرتب، بطور تر وتمیز


کشتی کج، بطور تر و تمیز، تر و تمیز، مرتب


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
• : تعریف: well arranged; orderly; tidy.
متضاد: sloppy
مشابه: tidy
قید ( adverb )
• : تعریف: in an orderly manner; tidily.

• neat, tidy, orderly
something that is shipshape is tidy and neat with everything in its proper place.

مترادف و متضاد

مرتب (صفت)
straight, trim, classified, put in order, arranged, ordered, regular, neat, tidy, orderly, methodic, shipshape, regulated, well-groomed

تر و تمیز (صفت)
trim, trig, spick-and-span, prissy, shipshape

بطور تر و تمیز (قید)
shipshape

tidy


Synonyms: businesslike, chipper, clean, in good shape, in tip-top condition, neat, ordered, orderly, spick-and-span, trim, uncluttered, well-groomed, well-kept


جملات نمونه

1. They had to rush to get everything shipshape before the official opening.
[ترجمه ترگمان]باید عجله می کردند تا قبل از افتتاح رسمی همه چیز را مرتب کنند
[ترجمه گوگل]آنها مجبور بودند عجله کنند تا همه چیز را قبل از افتتاح رسمی شکنجه کنند

2. Hotels are warned when rooms aren't shipshape.
[ترجمه ترگمان]وقتی که اتاق ها مرتب و مرتب نیستن، بهشون اخطار می دم
[ترجمه گوگل]هتل ها هشدار داده می شود زمانی که اتاق ها به صورت غیرقانونی نیستند

3. Below decks, Grace was shipshape, but after calling on Lord Jim Nenna always felt impelled to start cleaning the bright-work.
[ترجمه ترگمان]گریس در زیر عرشه تر و تر بود، اما بعد از تماس با لرد جیم Nenna همیشه احساس می کرد که باید شروع به تمیز کردن کار کند
[ترجمه گوگل]در زیر عرشه ها، گریس جعبه ای بود، اما بعد از تماس با لرد جیم ننا همیشه تمایل به شروع تمیز کردن کار روشن داشت

4. He gave one last check: everything secure, shipshape and Bristol fashion.
[ترجمه ترگمان]او آخرین چک را داد: همه چیز امن و تر و تر و تر بود
[ترجمه گوگل]او آخرین چک همه چیز را امن، shiphape و مد بریستول

5. Books on board Kids may keep their books shipshape if you give them this pair of Noah's Ark bookends.
[ترجمه ترگمان]کتاب های روی تخته، اگر این جفت مجسمه نوح را به آن ها بدهید، کتاب ها را مرتب نگه می دارند
[ترجمه گوگل]کتاب ها در هیئت مدیره کودکان ممکن است کتاب های خود را حفظ کنند اگر آنها را به این جفت کتاب های کتابی نوح بدهید

6. Anything new was noticeable on shipshape Lord Jim.
[ترجمه ترگمان]جیم جیم چیز تازه ای دیده نمی شد
[ترجمه گوگل]هر چیز جدیدی در Lordhim Shiphape قابل توجه بود

7. Let's get this house shipshape.
[ترجمه ترگمان]بیا این خونه رو تر و تر کنیم
[ترجمه گوگل]بیایید این خانه را خرد کنیم

8. Everything tidy and shipshape and orderly.
[ترجمه ترگمان]همه چیز مرتب و مرتب و مرتب است
[ترجمه گوگل]همه چیز درست و صحیح و منظم است

9. But all was shipshape, and I slept all the sounder despite the pounding.
[ترجمه ترگمان]اما همه چیز مرتب بود و من با وجود ضرباتی که به او می زدم، خوابیدم
[ترجمه گوگل]اما همه چیزهایی بود که کاغذ دیده بود، و با وجود تپش، تمام صدای زمین را خوابیدم

10. Those books are shipshape on the shelf.
[ترجمه ترگمان]این کتاب ها در قفسه مرتب و مرتب است
[ترجمه گوگل]این کتاب ها در قفسه ها قرار می گیرند

11. If a shipshape ship shop stocks six shipshape shop-soiled ships.
[ترجمه ترگمان]اگر یک کشتی تعمیر و تمیز، ۶ تا کشتی کثیف و کثیف داشته باشه
[ترجمه گوگل]اگر یک کشتی کارخانه شش شش شرکت شش فروند کشتی را حمل می کند

12. All well, I hope; all shipshape and seaworthy?'
[ترجمه ترگمان]امیدوارم همه چیز مرتب و مرتب و مرتب باشد
[ترجمه گوگل]خوب، امیدوارم؛ همه کشتی ها و دریایی؟

13. We try to keep the ship shipshape.
[ترجمه ترگمان]ما سعی می کنیم کشتی را تر و تر نگه داریم
[ترجمه گوگل]ما تلاش می کنیم کشتی کشتی را نگه داریم

14. If a shipshape ship shop stocks six shipshape shop-soiled ships, how many shipshape shop-soiled ships would six shipshape ship shops stock?
[ترجمه ترگمان]اگر یک کشتی تعمیر و تمیز، شش تا از کشتی های کثیف و کثیف، چند کشتی کثیف و کثیف، شش مغازه فروش مغازه ها را با shipshape تر و تمیز انجام دهد؟
[ترجمه گوگل]اگر یک کشتی شش شش کشتی شش شش فروند کشتی را حمل کند، تعداد کشتی های مستهجن کشتی شش شش کشتی شش کشتی را به فروش می رساند؟

پیشنهاد کاربران

ترکیب دو کلمه ای به معنای منظم، تر و تمیز، تمیز و مرتب، پاکیزه، شسته و رفته

تر و تمیز

ترو تمیز/clean


کلمات دیگر: