معنی : خرد کردن، تقسیم بجزء کردن، برخه کردن معانی دیگر : (به بخش های ریزه تقسیم کردن) خرد کردن، خرده کردن، ریزه کردن، تکه کردن، شکنش کردن (در تقطیر یا تبلور)
انگلیسی به فارسی
تقسیم بجز کردن، خرد کردن، برخه کردن
کسری کردن، تقسیم بجزء کردن، خرد کردن، برخه کردن
انگلیسی به انگلیسی
• separate into sections, divide into parts, break up into fractions (also fractionalise)