کلمه جو
صفحه اصلی

insuppressible


معنی : غیر قابل کنترل، فرو ننشاندنی، نخواباندنی
معانی دیگر : سرکوب نکردنی

انگلیسی به فارسی

فروننشاندنی، نخواباندنی، غیرقابل کنترل


غیر قابل تحمل، نخواباندنی، غیر قابل کنترل، فرو ننشاندنی


انگلیسی به انگلیسی

• impossible to subdue, impossible to repress

مترادف و متضاد

غیر قابل کنترل (صفت)
incontrollable, rambunctious, ungovernable, insuppressible

فرو ننشاندنی (صفت)
insuppressible, inextinguishable

نخواباندنی (صفت)
insuppressible

جملات نمونه

1. Quotation from Internet literature has become an insuppressible and booming existence for all the problems in its application to journal papers.
[ترجمه ترگمان]نقل قول از ادبیات اینترنت تبدیل به یک موجودیت insuppressible و پر رونق برای همه مشکلات کاربرد آن در مقالات ژورنال شده است
[ترجمه گوگل]نقل قول از ادبیات اینترنتی تبدیل به یک بی نظیر و پررونق برای همه مشکلات در کاربرد آن به مقالات مجله

2. Constitution or criminal law can get effect instantly on controlling death penalty. However, the substantive control ways have some insuppressible localization.
[ترجمه ترگمان]قانون اساسی یا قانون جزایی فورا می تواند بر کنترل مجازات اعدام تاثیر بگذارد با این حال، روش های کنترل اساسی some insuppressible دارند
[ترجمه گوگل]قانون اساسی یا قانون کیفری می تواند فورا بر کنترل مجازات اعدام تاثیر بگذارد با این حال، روش های کنترل اصلی دارای برخی از محلی سازی غیر قابل تحمل هستند

3. A series of problems caused by the lack of data overall planning began to appear constantly, and became insuppressible difficulties hindering the IT system development of commercial banks.
[ترجمه ترگمان]مجموعه ای از مشکلات ناشی از فقدان برنامه ریزی کلی داده ها بطور مداوم شروع به ظاهر شدن کرد و به مشکلات insuppressible تبدیل شد که مانع توسعه سیستم فن آوری اطلاعات در بانک های تجاری می شوند
[ترجمه گوگل]مجموعه ای از مشکالت ناشی از فقدان برنامه ریزی اطلاعات به طور مداوم به نظر می رسد و مشکلاتی غیر قابل تحملی مانع توسعه سیستم های اطلاعاتی بانک های تجاری می شود

4. The soft brown plumage has a texture like velvet; they have insuppressible crests and a face pattern to inspire a make-up artist.
[ترجمه ترگمان]پره ای نرم قهوه ای یک بافت مثل مخمل دارند؛ they insuppressible دارند و الگویی برای الهام بخشیدن به هنرمند ایجاد می کنند
[ترجمه گوگل]پرتقال نرم قهوه ای بافتی مانند مخملی دارد؛ آنها حاشیه های غیر قابل تحمل و الگوی چهره ای برای الهام بخشیدن به هنرمند آرایش دارند

5. The Chinese people as a whole are practically-minded, exhibiting a compulsory (unquenchable, insuppressible ) interest in pragmatism and rationalism.
[ترجمه ترگمان]مردم چین به عنوان یک کل، کاملا روشنفکر هستند و یک علاقه اجباری (unquenchable، insuppressible)در عملگرایی و خردگرایی را به نمایش می گذارند
[ترجمه گوگل]مردم چینی به طور کلی عملا فکر می کنند، علاقه ای اجباری (غیرقابل انکار و غیر قابل تحمل) را در عمل و عقل گرا به نمایش می گذارند

6. This fatal desire has its origin in the very nature of man—in that primitive, universal, and insuppressible instinct that impels him to satisfy his desires with the least possible pain.
[ترجمه ترگمان]این آرزوی کشنده، منشا آن در طبیعت انسان - در آن طبیعت بدوی، جهانی و instinct است که او را مجبور می کند تا با کم ترین دردی که ممکن است امیال او را ارضا کند
[ترجمه گوگل]این میل دلسردی، منشاء اصلی خود را در ماهیت انسان دارد - در آن غریزه ابتدایی، جهانی و غریزی که باعث می شود او را به آرزوی خواسته های خود برساند، با کمترین درد ممکن


کلمات دیگر: