کلمه جو
صفحه اصلی

revest


معنی : روکش کردن، دوباره گماشتن، جامه روحانی پوشیدن
معانی دیگر : دوباره دارای منصب (یا مقام یا اختیار و غیره) کردن، بازگماشتن، دوباره منصوب کردن، دوباره مالک (چیزی) کردن، پس دادن، رجوع شود به: reinstate

انگلیسی به فارسی

جامه روحانی پوشیدن، روکش کردن، دوباره گماشتن


انگلیسی به انگلیسی

• reinstate a person into a particular office or position; restore rights or authority

مترادف و متضاد

روکش کردن (فعل)
face, coat, plate, recap, encase, encrust, retread, revest

دوباره گماشتن (فعل)
reinstate, revest

جامه روحانی پوشیدن (فعل)
revest

جملات نمونه

He was revested as minister.

دوباره به مقام وزارت گماشته شد.


lands which were revested in the former owner

زمین‌هایی که به مالک پیشین پس داده شده است



کلمات دیگر: