کلمه جو
صفحه اصلی

transmigration


معنی : تبعید، فرهنگسار، فراکوچ
معانی دیگر : ترا کوچ، ترا کوچگری، حلول روح مرده در بدن موجود زنده دیگری

انگلیسی به فارسی

فرهنگسار، حلول روح مرده در بدن موجود زنده دیگری،تبعید، فراکوچ


مهاجرت، تبعید، فرهنگسار، فراکوچ، حلول روح مرده در بدن موجود زنده دیگری


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: the rebirth of the soul of a dead person in another's body. (See reincarnation.)

• act of wandering, act of moving from place to place; emigration, act of moving from one country to another; reincarnation of a human soul

مترادف و متضاد

تبعید (اسم)
exile, banishment, deportation, expulsion, transportation, transmigration, proscription

فرهنگسار (اسم)
transmigration, metempsychosis

فراکوچ (اسم)
transmigration

جملات نمونه

1. They must have a fantastic traffic in the transmigration of souls.
[ترجمه ترگمان]اونا باید یه ترافیک فوق العاده در the ارواح داشته باشن
[ترجمه گوگل]آنها باید یک ترافیک فوق العاده در انتقال مسیح داشته باشند

2. The essence of religion is life transmigration, retributive justice and undying of soul.
[ترجمه ترگمان]اساس مذهب life و retributive و undying روح است
[ترجمه گوگل]جوهر مذهب، انتقال مهاجرت، عدالت مجرمانه و نابودی روح است

3. To achieve fidelity or transmigration of translation, a translater should retain the intention and context of the source text as the measure of translation.
[ترجمه ترگمان]برای دستیابی به وفاداری یا transmigration ترجمه، a باید نیت و متن متن مبدا را به عنوان معیاری برای ترجمه حفظ کند
[ترجمه گوگل]برای رسیدن به وفاداری و یا انتقال مفهوم ترجمه، یک مترجم باید قصد و متن اصلی متن را به عنوان اندازه ترجمه ترجمه کند

4. The idea of transmigration was never adopted into orthodox Judaism or Christianity.
[ترجمه ترگمان]ایده transmigration هرگز در یهودیت و یا مسیحیت اصیل پذیرفته نشد
[ترجمه گوگل]ایده مهاجرت هرگز به یهودیت ارتدکس یا مسیحیت پذیرفته نشد

5. So the original meaning of transmigration or metempsychosis was the revolution of the soul from body to body whether animal, human, angelic or of the gods.
[ترجمه ترگمان]بدین ترتیب معنای اصلی transmigration یا metempsychosis، انقلاب روح از بدن به بدن، چه حیوانی، فرشته، یا خدایان بود
[ترجمه گوگل]بنابراین معنای اصلی transmigration یا metempsychosis انقلاب نفس از بدن به بدن چه حیوانی، انسان، فرشته و یا از خدایان

6. The transmigration program has exported Muslims to Bali, Borneo, the Celebes, the Moluccas, and Papua, making Indonesia the most populous Muslim-majority nation in the world.
[ترجمه ترگمان]برنامه transmigration مسلمانان را به بالی، بورنیو، the، جزایر Moluccas و پاپوآ صادر کرده است و اندونزی را پرجمعیت ترین کشور مسلمان در جهان می سازد
[ترجمه گوگل]برنامه ترانزیت، مسلمانان را به بالی، بورنو، سلبس، مولکات ها و پاپوا صادر می کند و اندونزی را که اکثریت جمعیت اکثریت مسلمان در جهان را تشکیل می دهد، صادر می کند

7. The Gnostics and the Manichaeans also believed in transmigration, but early Christians who adopted Gnostic and Manichaean doctrines were declared heretics by the church.
[ترجمه ترگمان]The و the نیز به transmigration اعتقاد داشتند، ولی مسیحیان اولیه که عقاید Gnostic و Manichaean را پذیرفته بودند، بدعتگذاران را کلیسا اعلام داشتند
[ترجمه گوگل]گنوسی ها و مانیه ها نیز به مهاجرت اعتقاد داشتند، اما مسیحیان اولیه که دکترین عرفانی و مانیه را پذیرفته بودند، توسط کلیسا اعلام شده بودند

8. The piece is called On the Transmigration of Souls.
[ترجمه ترگمان]این قطعه در the ارواح خوانده می شود
[ترجمه گوگل]این قطعه به نام Transmigration of Souls می باشد

9. Transmigration midstream Cheng He in years.
[ترجمه ترگمان] وسط رودخانه \"چنگ چنگ\" بوده
[ترجمه گوگل]انتقال چنگ هشتم در سالهای دور

10. Transmigration, passing of the soul at death into a new body or new form of being.
[ترجمه ترگمان]در حالی که روح مرده را به شکل جدید یا شکل تازه ای از زندگی در می آورد
[ترجمه گوگل]مهاجرت، انتقال روح به مرگ به بدن جدید یا شکل جدیدی از وجود

11. For the Hindu mind, unshakeable in its belief in the transmigration of souls, the ailing body is beside the point.
[ترجمه ترگمان]برای ذهن هندو، unshakeable در اعتقاد خود به the روح، بدن بیمار در کنار آن است
[ترجمه گوگل]برای ذهن هندو، که در اعتقاد خود به انتقال مسیح ها، بی نظیر است، بدن مریض در کنار نقطه است

12. The fairly long Chhandogya - upanishad develops the idea of transmigration of souls.
[ترجمه ترگمان]The نسبتا طولانی ایده of روح را گسترش می دهد
[ترجمه گوگل]Chandogya نسبتا طولانی - آپانیشاد ایده انتقال مفهوم روح را توسعه می دهد

13. Conclusion Both tetrose and mannan had the effects in blocking melanoma experimental liver metastasis, inhibiting transmigration of the liver, and prolonging the survival time of the mouse.
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری هر دو tetrose و mannan دارای اثرات مربوط به جلوگیری از تکثیر سلول های سرطانی کبد و تکثیر سلول های سرطانی کبد، مهار transmigration کبد و طول عمر بقای موش هستند
[ترجمه گوگل]نتیجه گیری: هر دو تتروز و منان در متوقف کردن متاستاز کبد آزمایشگاهی ملانوم، مهار انتقال مکمل کبد و طول عمر موش موثر بوده است

14. Meta - morphosis and resurrection are not synonymous with transmigration.
[ترجمه ترگمان]متا - و رستاخیز مترادف با transmigration نیستند
[ترجمه گوگل]متا مورفوزیس و قیامت مترادف مترادف نیستند

پیشنهاد کاربران

تناسخ

بازپیدایی


کلمات دیگر: