معنی : سپری معانی دیگر : منقضى، به سرامده، گذشته از موعد قانون ـ فقه : منقضى، سپرى شده بازرگانى : منقضى شده علوم نظامى : بدون اعتبار
1. the lease expiredمدت اجاره تمام شد.2. the whales expired with a loud soundوال ها با صدای بلند دم می زدند.3. she was taken to the hospital but she soon expiredاو را به بیمارستان بردند ولی به زودی فوت کرد.