کلمه جو
صفحه اصلی

freakish


معنی : دمدمی، بوالهوس، متلون، عجیب و غریب
معانی دیگر : خارق العاده، ناروال، غیرعادی، هوسباز (انه)، استثنایی

انگلیسی به فارسی

عجیب وغریب، دمدمی، بوالهوس، متلون


انگلیسی به انگلیسی

• weird, strange, abnormal; whimsical; "freaky" (slang)
you describe something as freakish when it is very unusual.

مترادف و متضاد

دمدمی (صفت)
uncertain, chimerical, ambivalent, quirky, fickle, fitful, freakish, unpredictable

بوالهوس (صفت)
flighty, fanciful, whimsical, freakish, capricious

متلون (صفت)
erratic, mercurial, fickle, freakish, instable, particolored, particoloured, protean

عجیب و غریب (صفت)
quizzical, exotic, odd, freakish, rum, peculiar, queer, outlandish, oddball, rococo, screwy, unearthly

abnormal, unusual


Synonyms: aberrant, arbitrary, bizarre, capricious, crazy, erratic, fantastic, far-out, freaky, grotesque, malformed, monstrous, odd, outlandish, outré, preternatural, queer, strange, unconventional, vagarious, wayward, weird, whimsical, wild


Antonyms: common, general, natural, normal, ordinary, standard, usual


جملات نمونه

1. the addicts looked freakish
معتادان قیافه های عجیب و غریبی داشتند.

2. Are you saying it is somehow freakish to want to stay single?
[ترجمه A.A] شما دارید میگید یک جوری عجیب غریبه که بخواهید مجرد بمونید
[ترجمه ترگمان]یعنی میخوای بگی که اون یه جورایی freakish که مجرد بمونی؟
[ترجمه گوگل]آیا شما می گویید این چیزی شگفت انگیز است که می خواهید یک نفر باقی بماند؟

3. Freakish weather conditions have caused massive traffic hold-ups in the area.
[ترجمه ترگمان]شرایط آب و هوایی freakish باعث افزایش گسترده ترافیک در این ناحیه شده است
[ترجمه گوگل]شرایط آب و هوایی شلوغ باعث ایجاد ترافیک گسترده ای در منطقه شده است

4. Disproportionalities can sometimes appear almost freakish.
[ترجمه ترگمان]گاهی اوقات Disproportionalities می تواند عجیب و غریب به نظر برسد
[ترجمه گوگل]گاهی اوقات اغراق آمیز بودن تناقضات می تواند به نظر برسد

5. Freakish wingspan, basic body that looked unfinished, wingtips that folded over.
[ترجمه ترگمان]بدنی قوی، بدنی که به معنی کامل و پر حرکت به نظر می رسید
[ترجمه گوگل]پهنای باند شگفت انگیز، بدن پایه ای که ناتمام به نظر می رسد، جناغ های بالایی که بیش از حد بسته شده اند

6. I asked many Goans if they disliked the freakish visitors, and their verdicts were almost unanimous.
[ترجمه ترگمان]من از بسیاری از آن ها سوال کردم که اگر آن ها از بازدید کنندگان freakish ناراضی بودند و verdicts صادر می شد، همه با هم توافق داشتند
[ترجمه گوگل]من از بسیاری از گان ها خواسته بودم که اگر بازدید کنندگان عجیب و غریب را دوست نداشتند، محکومیت آنها تقریبا یک طرفه بود

7. It even rained in Redwood City during the freakish day.
[ترجمه ترگمان]حتی در شهر Redwood در طول روز freakish باران بارید
[ترجمه گوگل]در طول روز عجیب و غریب حتی در شهر ریودوود بارانی شد

8. Yeah, it was kind of a freakish accident over on the coast when they were over there.
[ترجمه ترگمان]آره، یه تصادف عجیب و غریب توی ساحل بود وقتی اونجا بودن
[ترجمه گوگل]بله، این یک نوع حادثه عجیب و غریب بود در ساحل زمانی که آنجا بود

9. One may and one does read plenty of freakish recipes in cookery books.
[ترجمه ترگمان]یکی ممکن است و یکی از کتاب های آشپزی عجیب و غریب و غیر وابسته به کتاب های آشپزی را بخواند
[ترجمه گوگل]یکی ممکن است و یک مقدار زیادی از دستور العمل های عجیب و غریب در کتاب آشپزی را بخواند

10. In the third chapter a question survey on freakish children's rhyme is presented. "
[ترجمه ترگمان]در فصل سوم تحقیق در مورد وزن کودکان freakish مورد بحث قرار می گیرد \"
[ترجمه گوگل]در فصل سوم، بررسی سوالاتی در مورد قافیه کودکان عجیب و غریب ارائه شده است '

11. Freakish phenomena are becoming less freaky all around the world.
[ترجمه ترگمان]پدیده freakish در سراسر دنیا عجیب تر می شود
[ترجمه گوگل]پدیده های عجیب و غریب در سراسر جهان کمتر جذاب می شوند

12. Last year was freakish meteorologically for China, Song said, with severe weather hitting the nation with a frequency and intensity rarely seen.
[ترجمه ترگمان]در سال گذشته freakish meteorologically برای چین وجود داشت و با آب و هوای شدید به کشور برخورد کرد و شدت و شدت به ندرت دیده می شود
[ترجمه گوگل]سونگ گفت، سال گذشته هواشناسی شگفت انگیز برای چین بود، با شدید آب و هوا به ملت با فرکانس و شدت به ندرت دیده می شود

13. There is a freakish misconception that he is rich, but this is every incorrect.
[ترجمه ترگمان]یک تصور غلط عجیب و غریب وجود دارد که او ثروتمند است، اما این همه نادرست است
[ترجمه گوگل]یک تصور غلط غلط وجود دارد که او غنی است، اما این همه نادرست است

14. Is this a freakish coincidence, or did you know she takes this train?
[ترجمه ترگمان]آیا این تصادفی است یا شما می دانید که او این قطار را می گیرد؟
[ترجمه گوگل]آیا این یک تصادف عجیب و غریب است یا می دانید که او این قطار را می گیرد؟

The addicts looked freakish.

معتادان قیافه‌های عجیب‌و‌غریبی داشتند.



کلمات دیگر: