1. Sometimes Darwin's discoveries owed more to fortuity than forethought.
[ترجمه ترگمان]بعضی وقت ها کشفیات داروین به fortuity از forethought بدهکار بودند
[ترجمه گوگل]گاهی اوقات اکتشافات داروین بیشتر از عقل و دلبستگی پیش می آید
2. The · loses ally and win is all fortuity that the life experience with inevitable.
[ترجمه ترگمان]باخت متحد و برنده شدن همه این است که زندگی با اجتناب ناپذیر است
[ترجمه گوگل]· متحدان را از بین می برد و پیروزی همه ی شادی است که تجربه ی زندگی را با اجتناب ناپذیری دارد
3. Conclusion:The result of colonic transit test possesses fortuity and independability since the shakiness of colonic function.
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری: نتیجه آزمون حمل و نقل colonic دارای fortuity و independability از زمان اجرای تابع colonic است
[ترجمه گوگل]نتیجه گیری: نتیجه آزمون حمل و نقل کولون با توجه به شکستگی عملکرد کولون، خوش شانس و مستقل بودن است
4. I came from fortuity, like a grain of sad dust.
[ترجمه ترگمان]از fortuity، مانند ذره ای از گرد و غبار، آمدم
[ترجمه گوگل]من از عادت، مانند یک گرد و غبار غم انگیز آمد
5. One is through for reduced productivity fortuity among workers who to get lung cancer or other tobacco-related diseases.
[ترجمه ترگمان]یکی برای کاهش بهره وری بهره وری در میان کارگرانی است که به سرطان ریه یا سایر بیماری های مربوط به تنباکو مبتلا می شوند
[ترجمه گوگل]یکی از این راه ها برای کاهش اشتیاق بهره وری در میان کارگران است که به سرطان ریه یا سایر بیماری های مرتبط با دخانیات مبتلا هستند
6. It was due to an accident or fortuity.
[ترجمه ترگمان]به علت تصادف و یا تصادف بود
[ترجمه گوگل]این به خاطر حادثه یا حادثه بود
7. Subject to the "fortuity principle", the event must be uncertain.
[ترجمه ترگمان]موضوع \"اصل fortuity\"، این رویداد باید نامشخص باشد
[ترجمه گوگل]با توجه به اصل اتفاقی، این رویداد باید نامشخص باشد
8. I come from fortuity.
[ترجمه ترگمان] من اهل \"fortuity\" هستم
[ترجمه گوگل]من از خوش شانسی آمده ام
9. Belong to the individual life purely in in the boundless space, pass continuously in time, the fortuity suffer shows the of a clear spirit value, invoke I start on.
[ترجمه ترگمان]به طور مداوم به زندگی فردی در فضای بیکران منتهی می شود، به طور پیوسته می گذرد، fortuity رنج می برند نشان می دهند که یک ارزش روح روشن را نمایش می دهد
[ترجمه گوگل]متعلق به زندگی فردی به طور کامل در فضای بی حد و حصر، به طور مداوم در زمان عبور، عواقب رنج می بره از یک ارزش روح روشن نشان می دهد، من شروع به شروع
10. It is a beautiful mistake, a kind of historic opportunity and a kind of necessity of fortuity as well that Pu'er Tea got its name.
[ترجمه ترگمان]این یک اشتباه بزرگ است، نوعی فرصت تاریخی و نوعی ضرورت of و اینکه \"تی پارتی\" نام خود را گرفته است
[ترجمه گوگل]این یک اشتباه زیبا، نوعی فرصت تاریخی و نوعی ضرورت خوشبختی است و همچنین چای Pu'er نام خود را دریافت کرد
11. It's showed that human beings transcend the infinite with their limited life, and go against the inevitability of death with the fortuity of their personal life.
[ترجمه ترگمان]نشان داده می شود که انسان ها با زندگی محدود خود از ابدیت فراتر می روند و با the زندگی شخصی خود با اجتناب ناپذیری مرگ مواجه می شوند
[ترجمه گوگل]این نشان می دهد که انسان ها با زندگی محدود خود بی نهایت را فراتر می گذارند و در برابر اجتناب ناپذیر مرگ با عواقب زندگی شخصی خود می جنگند
12. The skill of literary art creation is a process of treads and full of characters of fortuity and personality.
[ترجمه ترگمان]مهارت خلق هنر ادبی یک فرآیند of و پر از شخصیت of و شخصیت است
[ترجمه گوگل]مهارت ایجاد خلق هنر ادبی یک فرآیند است و پر از شخصیت های عقل و شخصیت است